اشاره: سواد یکی از موارد مهم در تمام جوامع بهویژه جهان سوم و در حال جنگ است. این کشورها پیوسته در تلاش آن اند تا با بالا بردن میزان باسوادان، سرزمینهای خود را مبدل به جهان اول سازند.
افغانستان یکی از کشورهای است که پس از تحولات جدید برنامههای بیشماری را برای باسواد ساختن شهروندانش روی دست گرفتهاست. این برنامهها به حمایت ادارات و کشورهای بیرونی در چارچوب نهادهای خصوصی و ادارات دولتی به پیش برده میشود.
در چارچوب وزارت معارف معینیتی برای سوادآموزی فعالیت دارد که این معینیت در زمینهٔ باسوادسازی کسانی که از نعمت سواد محروم ماندهاند، کار میکنند. روزنامه ماندگار چاپ کابل در گفتوگویی با دکتر سردار محمد رحیمی معین سوادآموزی وزارت معارف به بررسی وضعیت سوادآموزی در افغانستان و برنامههای آینده آن پرداخته است که در ادامه مشروح بخش اول آن از نظر می گذرد.
***
به عنوان نخستین پرسش وضعیت سواد در کشور چگونه است؟
سواد در افغانستان در پنجاه سال گذشته و از چهار دهه پیش بدینسو وضعیت چندان خوبی ندارد، خصوصاً پس از دورهٔ سلطنت و آغاز دورهٔ جمهوری در زمان داوودخان و از آن بعد و از کودتاهایی که صورت گرفته بود و در این دورهها معارف و بهطور خاص سوادآموزی چندان مورد توجه قرار نداشتهاست.
در دورهٔ دموکراتیک خلق تلاش براین بود تا یک سلسله اقداماتی انجام دهند، اما به دلیل التهابات سیاسی که وجود داشت، سبب شد تا آن برنامهها ناکام شود تا اینکه در دورهٔ انتقالی و ادارهٔ موقت همواره تلاش براین بودهاست که با استفاده از همکاران بینالمللی و برنامههایی که خود دولت دارد، سطح سواد را در کشور بالا ببرند.
در سال ۱۳۸۱ طبق سرویی که صورت گرفته، سطح سواد ۲۵٪ است و اکنون در سال ۱۳۹۷ سطح سواد به ۴۰٪ رسیدهاست، یعنی سالانه تا یکدرصد نرخ سواد رشد داشتهاست.
بدون شک این نرخ رشد بسیار کم است و کم بودن آن بستگی دارد به مشکلاتی که در برنامههای سوادآموزی وجود دارد و هم در مشکلاتی که در پالیسیهایی که در برنامهٔ سوادآموزی وجود دارد. در کنار این موارد، تداوم ناامنی، بیثباتیهای سیاسی، فساد و موارد دیگر اند. اما بااین، وضع پنجاه سال گذشته نشان میدهد که سوادآموزی در افغانستان رشد بطی و کُندی داشتهاست، گاهی متوقف شده و گاهی هم بیسوادی افزایش پیدا کردهاست.
مشکل اساسی که بیسوادی را افزایش داده، این است که دولت یک پالیسی یا برنامهٔ مدون برای کاهش بیسوادی در ۱۵ سال گذشته نداشتهاست، اما از دو سال بدینسو ما کارهای زیادی را انجام دادهایم و یک پالیسی مشخصی را برای سوادآموزی بهنام استراتژی بسیج ملی برای امحای بیسوادی آماده کردیم، اما در حال حاضر یعنی در سال ۱۳۹۷ نرخ سواد در کشور حدود ۴۰ درصد است که متأسفانه نرخ بیسوادی در میان زنان بیشتر است، یعنی دو برابر مردان است.
نرخ سواد را اگر در میان مردان ۵۰ درصد بگیریم در میان زنان حدود ۲۵ درصد است؛ اما تمرکز در برنامهٔ استراتژی بسیج ملی این است که کورسهای سوادآموزی برای زنان و تمرکز بر سوادآموزی زنان بتوانیم تا سال ۲۰۳۰ نرخ سواد در میان زنان و مردان را متوازن بسازیم و نرخ سواد را در کُل تا سال ۲۰۳۰ به ۶۰ درصد برسانیم، اما برای اجرایی این برنامه نیاز داریم تا برنامههای دولتی را منسجم سازیم و طرحهایی که ما روی دست داریم عملی شود و از امکانات نهادهای دولتی و غیردولتی استفاده کنیم تا یک بسیج ملی برای از میان بردن بیسوادی به وجود بیاید.
در مدتی که شما معین سوادآموزی بودید، بهطور مشخص کدام کارها صورت گرفتهاست؟
در دو سال گذشته ما چند کار را انجام دادیم یکی اینکه براساس مطالعاتی که انجام دادهایم این بوده، کتابهایی که در ۱۵ سال گذشته تدریسی میشد، کمکی برای ارتقای سطح کیفی سواد نمیکرد یعنی کتابهای بسیار مزدحم و نامنظم بودند و براساس روش سنتی و برنامهٔ سریعی که در گذشته وجود داشته، تهیه شده بود، اما بعد از ایجاد حکومت موقت و در پانزده سال گذشته موفق شدیم به کمک سازمان یونسکو و نهاد آموزش بزرگسالان این سازمان، کتابهای سوادآموزی را با معیارهای جهانی آماده سازیم. این کتابها در سال ۲۰۱۷ تهیه شد و در سال ۲۰۱۸ بهطور آزمایشی آن را تدریس کردیم که جواب نسبتاً مثبتی از آن گرفتیم. هرچند مشکلاتی وجود داشت زیرا آموزشگران ما خوب آموزش داده نشده بودند؛ اما کیفیت و چینش کلمات و حروف به گونهٔ منظم بودهاست؛ بنابراین، یکی از ابتکارهایی که به نتیجه رسیده، تهیهٔ چارچوب نصاب و تهیه کتابهای جدید سوادآموزی میباشد که به انجام رسیدهاست.
دومین کار صورت گرفته این است که مشکل را در عدم همکاری میان نهادهای دولتی و غیردولتی میدیدیم و به همین خاطر هم در دو سال گذشته یکی از ابتکاراتی که به نتیجه رسید، امضای بیش از ۴۶ تفاهمنامه میان وزارتخانهها و نهادهای دولتی با وزارت معارف، معینیت سوادآموزی بود تعهد کنند ما را کمک میکنند تا ما بتوانیم در گام نخست در سطح دولت اجیران و کارمندان خدماتی را با سواد سازیم تا دولت باسواد داشته باشیم و دولت با سواد بتواند جامعه باسواد را به وجود بیاورد.
بخش دوم این بود، نهادهای غیردولتی که بخش بزرگی از تودههای بیسواد در آن قرار دارد، مثل کارگران، کارمندان شهرداری و بخش دیگری از نهادهای غیردولتی که سطح سواد در میان آنان کم است را بتوانیم بسیج سازیم، نشستهای زیادی با این نهادها داشتیم و باحضور معاون دوم رئیسجمهور و دفتر بانوی اول و همچنان نشستهایی با علمای و روحانیان نیز داشتیم و همینطور با نخبهگان، هنرمندان و رسانهها که از این طریق بتوانیم یک همآهنگی را به وجود بیاوریم. برای بسیج کردن نهادهای غیردولتی برای از میان برداشتن بیسوادی در کشور و نتیجهاش این بوده که در سطح کارمندان دولتی کورسهای سوادآموزی را راهاندازی کنیم و همینطور کورسهای رضاکار را نیز داشتیم.
سومین ابتکار ما، ایجاد کمیتهٔ ملی سوادآموزی است که در رأس آن معاون دوم رئیسجمهور قرار دارد و کمیتهٔ ولایات است که در رأس آن والیان قرار دارد و ایجاد کمیتهٔ ولسوالیها و قریهها است که سکتورهای دولتی و غیردولتی که در مرکز قرار دارد با کمیتههای ولایات، ولسوالیها و قریهها، جلساتی میداشته باشند تا ظرفیتهایی که در این مناطق وجود دارد برای بلند بردن سطح سواد از آن استفاده شود.
این سه ابتکار صورت گرفته، اما عملی شدن آن نیازمند زمان بیشتر برای ایجاد یک سیستم همآهنگ است و این سیستم نیازمند ظرفیت انسانی است که ما در این قسمت مشکل داریم. اصلاح ساختار در معینیت، تغییر در پیشبرد سوادآموزی است که ما در این بخشها مشکل داریم. اگر بخواهیم براساس برنامهٔ نو برای طرح بسیج ملی، در بحث کمیتههای سواد و استراتژی امحای بیسوادی به پیش برویم باید ساختار معینیت سوادآموزی مطابق به وضعیت جدید تغییر کند تا بتوانیم در سطح مرکز، ولسوالیها و ولایات برنامه را پیش ببریم؛ اما تا ساختار تغییر نکند، مکانیسم و برنامههای جدید به پیش برده نمیشود، تغییر ساختار نیازمند همکاری کمیسیون اصلاحات اداری و دولت افغانستان است تا با ما همکارهای نزدیک داشته باشد تا لوایح و کارشیوهها در سطح وزارت معارف و شورای وزیران تغییر کند، اما تاکنون این موارد انجام نشدهاست و ما در این قسمت هنوز هم مشکل داریم.
میخواهید بگوید که دولت همکاری نمیکند؟
نه! زمان میخواهد، من قبلاً گفتم که در بخش اول این کار را انجام دادیم و در بخش دوم اصلاح ساختاری است که باید انجام شود تا سال ۲۰۳۰ برنامهٔ بلند مدت خود را که رساندن سطح سواد بالای ۶۰ درصد است عملی کنیم.
فعلاً ما در مرحلهای هستیم که تفاهمنامهها اجرا شده و تعهداتی را طرف مقابل انجام داده، ولی عملی شدن آن نیازمند نیرو است، تجربهٔ ما این است که وزارتخانهها، نهادهای دولتی و غیردولتی تفاهمنامهها را خوب امضا میکنند؛ اما عملی شدن آن مقداری مشکل است و برای عملی کردن آن در مرکز نیاز داریم که مکانیسیمی را برای پیگیری آن داشته باشیم، اما افرادی که برای پیشبرد این برنامه نیاز است، هنوز استخدام نشدهاند، به دلیل بروکراسی که وجود دارد.
در کُل به صورت آهسته کار پیش رفتهاست، مثلاً کورسهای رضا کار در سال ۱۳۹۶خورشیدی، ۳۰۰۰ دانه بوده و در سال ۱۳۹۷، ۷۰۰۰ دانه شده و این نشان میدهد که کار انجام میشود، اما سرعتش کم است و با حجم بیسوادی که در کشور وجود دارد کارهای خود را یک مقدار بیشتر بسازیم تا در دراز مدت بتوانیم به اهداف خود برسیم.
مشکل دیگری که دولت باید به آن توجه داشته باشد، ورود بیسوادان است، یعنی هر سال ورودی بیسواد زیاد داریم، هر سال به بیسوادان ما افزوده میشود، اما اگر بتوانیم جلوی ورود بیسوادان را در جامعه را بگیریم، در یک برنامهٔ ده ساله حجم بیسوادی را کم بسازیم.
مسألهٔ مهم دیگر بازگشت به بیسوادی است یعنی بسیاری از مواقع برنامه ناقص بودهاست. زمانی که ما کسی را در نُه ماه با سواد میساختیم، اما چون برنامهای برای ادامهٔ سوادآموزی او وجود نداشتهاست، او دوباره به بیسوادی برمیگشت و به جمع بیسوادان افزوده میشد.
مسألهٔ چهارم و بسیار مهم دیگر این است که ما یک سروی برای بیسوادی نداشتیم و همین اکنون هم نداریم، اما در سال ۲۰۱۹ تلاش ما این است که سروی سواد را انجام بدهیم تا بدانیم که در یک ولایت یا ولسوالی چه شمار بیسواد داریم تا برنامهریزی کنیم که حجم بیسوادی را کاهش دهیم.