عبدالحفیظ منصور: احزاب جهادی باید در ساختارها و اهدافشان تجدیدنظر کنند/ مجاهدین باید با کشورهای جهان به تفاهم میرسیدند + بخش سوم
عبدالحفیظ منصور در مصاحبه با پیام آفتاب گفت تشکیل گروه طالبان برنامه پاکستان بود. آنان فکر میکردند که توسط مجاهدین میتوانند افغانستان را بگیرند که این اتفاق رخ نداد و پس از آن مهره اصلی خود آقای حکمتیار را وارد کرد که از این طریق نیز چیزی بهدست نیاورد. بعداً یک تشکیلات جدیدی به نام طالبان ایجاد کرد. البته متوجه این مطلب نیز هستید که وقتی طالب ناکام میشود القاعده میآید و [پس از اینکه] القاعده از بین میرود، داعش ظهور میکند.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۴ ثور ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۲۴
نیروهای مجاهدین در هشتم ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی موفق به تصرف کابل و سقوط رژیم کمونیستی داکتر نجیب الله احمدزی شدند و رسماً قدرت را در افغانستان بهدست گرفتند. پس از سقوط نظام کمونیستی و روی کار آمدن دولت اسلامی مجاهدین در کشور صفحه جدیدی در تاریخ معاصر افغانستان باز شد که با رخدادها و وقایع زیادی همراه بود.
هرچند ماهیت مبارزه و جهاد مردم افغانستان در برابر اشغالگری استعمار شرق و برچیدن بقایای نظام دست نشانده داخلی آن در هشتم ثور سال ۷۱ خورشیدی به ثمر نشست؛ اما وقایع پس از این تاریخ و رخدادهای ناگوار که از سوی سردمداران سیاسی و رهبران جهادی در برخورد با احراز قدرت و تشکیل دولت اسلامی اتفاق افتاد، یک بار دیگر مردمان این سرزمین را با یاس و ناامیدی مواجه ساخت و حس بدبینی و بیاعتمادی آنان را نسبت به مقوله جهاد و عملکرد سران مجاهدین تقویت کرد.
در همین زمینه خبرنگار پیام آفتاب به سراغ آقای عبدالحفیظ منصور، نماینده پارلمان و عضو شورای رهبری حزب جمعیت اسلامی افغانستان رفتهاست تا تحلیل ایشان - که خود سالهای زیادی در سنگرهای جهاد و مقاومت حضور داشتند - را از عملکرد مجاهدین بشنود. در ادامه بخش سوم و پایانی این مصاحبه را میخوانید.
پیام آفتاب: با گذشت ۲۶ سال از پیروزی مجاهدین دیده میشود که مردم نسبت به مقوله جهاد و عملکرد سران مجاهدین بیاعتماد شدند و یک حس بدبینی نسبت به آنها پیدا کردند، عوامل این بدبینی و بیاعتمادی مردم در چه نهفتهاست؟
منصور: به نظر من این گفتهها درست نیست و بیشتر جنبه تبلیغاتی است، به گونه ای که آمریکاییها و اروپاییها آمدند و شروع به تبلیغات کردند که خلقیها و مجاهدین خوب نیستند و کاری برای کشور نکردند و از دید آنها همان جوانهایی خوب هستند که رفتند به کشورهای غربی و فولبرایت خواندند. کل توطئه ارگ در این است که جریان هفت ثور و هشت ثور میان خود بجنگند و آنها حکومت کنند. ارگ نشینان در پی آن هستند که تمام افسران سابق و کارمندان ملکی را از نظام خارج کنند و افراد مورد نظر خودشان را جابجا کنند. محبوبیت مجاهدین از آنجا معلوم میشود که آنان در روندهای مردم سالاری که رای مستقیم مردم تعیینکننده است، همواره پیروز و محبوب هستند، به گونه مثال بیشترین نمایندگان شورای ملی از اعضای مجاهدین هستند. در دو دور رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری داکتر عبدالله بیشترین رای را به عنوان نماینده مجاهدین گرفت؛ اما این آمریکا است که تبلیغ میکند و نمیتواند واقعیت را بپذیرد و قدرت را واگذار کند. مجاهدین در طول ۱۷ سال در این کشور حضور داشتهاند و زحمت کشیدند و حالا نتیجه زحمات خود را میبینند؛ اما کسانی که تازه آمدند و در هیچ مرحله این کشور سهمی نداشتهاند؛ اما حالا در شهر خودشان، نیاز به راهنما دارند تا کوچهشان را نشان دهد. آنان گاهی به نام وزیر میآیند و گاهیهم به نام رئیسجمهور. فکر نکنید که مردم از آنان حمایت میکنند، واقعیت این نیست.
پیام آفتاب: متأسفانه آسیبشناسی که بعد از جهاد مردم باید صورت میگرفت انجام نشد و همان فولبرایتیهای آمریکایی آمدند و کمکم قدرت را در کشور به دست گرفتند، مجاهدین چه کاری باید میکردند تا میتوانستند دستاورد خود را به گونه قدرتمند حفظ کنند؟
منصور: این یک بحث کلان است؛ اما در یک نکته با شما موافق هستم که آن آسیبشناسی لازم صورت نگرفت و نتیجه آن این است که آن تغییرات لازمی که در احزاب سیاسی و جهادی [باید] میآمد، نیامد و منسوبین این احزاب از همان ذخایر قبلی خود استفاده میکنند. به گونه مثال وقتی به آنها میگوییم که توانایی سفیر شدن را داری، در پاسخ میگوید که من در مقاومت بودم. وقتی میگوییم مشکل زراعت را حل کنیم، پاسخ میدهد که ما خون دادهایم و امثال این حرفها که هیچ رابطه ای باهم ندارند. اینها دو نکته را نشان میدهد؛ اول آنکه نقدهای لازم صورت نگرفتهاست و دوم آنکه درسهای لازم را که باید تمام احزاب جهادی میگرفتند [نگرفتند]، بدون استثنا مطابق شرایط جدید، مثل ساختار و برنامههای جدید خودشان را هماهنگ نتوانستند. شرایط جدید این است که بالاتر از ۶۵ درصد نفوس کشور را جوانان تشکیل میدهد و آنان به دنبال امنیت، رفاه، تحصیلات و سفرهای خارجی هستند؛ اما قصه مجاهدین از گذشته و جنگ با شوروی است. این بیانگر آن است که این داستانها برای نسل امروز هیچ جاذبهای ندارد و به سوالاتی که در ذهن دارند، پاسخ نمیدهند؛ بناءً به گونه جدی میطلبد، احزاب جهادی که خواهان بقا هستند باید روی همهٔ کارهایشان یک تجدید نظر کنند. ساختارشان را، اهدافشان را، شیوه رهبریشان را و شیوه تماسگیریشان را با جامعه و کشورهای خارجی تغییر دهند.
پیام آفتاب: در حال حاضر نیز احزاب جهادی افغانستان همچنان در لاک قومی خود هستند و تمام فعالیت آنها حول همین محور میچرخد، این موضوع چه مشکلی را ایجاد کردهاست؟
منصور: این موضوع از گذشته نیز چنین بوده و چیزی تازه ای نیست، به گونه مثال شما حزب وحدت اسلامی را ببینید که هیچ سنی مذهب یا تاجیک، پشتون، ازبیک و … در آن عضویت ندارند. به همین شکل در حزب محاذ ملی و حزب مولوی خالص نیز غیر پشتون وجود ندارد و در حقیقت خصلت آنها از ابتدای تشکیل بر همین اصل استوار بود. حزب جمعیت اسلامی و حزب اسلامی اگر توانستند کمی از لاک قومی بیرون شوند، دلیلش این بود که آنها قبل از تجاوز شوری اندکی فعالیت در دانشگاه کابل داشتند و پیام خود را در دانشگاه به گوش مردم رسانیدند، نه در دوران جنگ.
پیام آفتاب: بسیاری بر این باورند که زمینهساز حضور طالبان و القاعده در افغانستان، سران مجاهدین هستند؛ زیرا این رهبران، مشغول نزاع بر سر قدرت بودند که چنین اتفاقی رخ داد، این ادعا چقدر واقعبینانه است؟
منصور: تشکیل گروه طالبان برنامه پاکستان بود. آنان فکر میکردند که توسط مجاهدین میتوانند افغانستان را بگیرند که این اتفاق رخ نداد و پس از آن مهره اصلی خود آقای حکمتیار را وارد کرد که از این طریق نیز چیزی بهدست نیاورد. بعداً یک تشکیلات جدیدی به نام طالبان ایجاد کرد. البته متوجه این مطلب نیز هستید که وقتی طالب ناکام میشود القاعده میآید و [پس از اینکه] القاعده از بین میرود، داعش ظهور میکند. اصلاً عامل جنگ داخلی همینها بود. مجاهدین باید با کشورهای جهان به یک تفاهم میرسیدند که متأسفانه آنان این اصل را نمیفهمیدند. در سالهای جهاد در اجلاسی که بهخاطر افغانستان دایر شده بود، ۱۲۳ کشور به طرفداری از مجاهدین بر علیه شوروی رای دادند و این نشان میدهد که دروازه ۱۲۳ کشور بر روی مجاهدین باز بود. مجاهدین در اینجا نشسته بودند و کشورهای جهان هرچه میتوانستند کمک میکردند. آنان در جای خود بودند و قاطران که تابعیت آمریکایی داشتند، در آخرین مناطق کشور مهمات میبردند و انجینران چینایی BM21 و BM40 را کوچک ساختند تا قابل حمل و نقل باشند و هزاران دانه از اینها را تولید کردند و در اختیار مجاهدین قرار دادند. بدون کدام درخواست و کمپاین، آمریکاییها موشکهای استنگر را در اختیار مجاهدین گذاشتند و زخمیهای آنان در بهترین شفاخانههای دنیا تداوی میشدند و رهبران غربی در سطح ریگان افتخار میکردند که با مجاهدین عکس میگیرند. مجاهدین فکر میکردند که اگر حکومت را بگیرند، عین [همین] اتفاق میافتد و اشتباه آنان از همین نقطه آغاز میشد. نکته اول اینجا بود که آنان درک نکردند، این کمکها برای شکست شوروی است نه برای حکومتکردن مجاهدین. به مجردی که اتحادیه جماهیر شوروی ازهم پاشید، دیگر کاربرد مجاهدین نیز از میان رفت و نکته دوم نیز این بود که آنان باید میفهمیدند که در این جهان بدون تفاهم، تماس و همکاری متقابل کسی حکومت کرده نمیتوانند؛ امام متأسفانه مجاهدین این مسئله را درک نکرده بودند. آنان به این باور بودند که تمام دنیا میآیند و به پای قهرمانان جنگ سرد میافتند و از آنان سپاسگزاری میکنند که شما شوروی را شکست دادید، در حالی که تحلیل دیگران این بود که ما یک ملت بیسواد و نافهمی را گیر آوردیم و توسط آن دشمن بزرگ خود را شکست دادیم و حالا گور پدرشان که چه بلایی بر سرشان میآید. ما زیر تأثیر بزرگان شعر و ادبمان مانند سعدی، حافظ و مولانا بودیم که باید آزاده، سخی، کاکه و بخشنده باشیم؛ اما آنان شاگردان ماکیاول و توماس هاپس بودند که به هر طریقی باید دشمن خود را بزنی و عاطفه نداشته باشی و در بازار سیاست هیچ عاطفه انسانی نیز وجود ندارد. در واقع یک طرف با افکار انسانی شرقی عرفانی اسلامی و یک طرف دیگر با افکار ماکیاولیستی مجهز بودند و همکاری و همیاری آنان یک چیزی بسیار منقطع و زودگذر بود و این نکته را آنان نمیفهمیدند و برایشان قابل درک نبود.
گزارشگر : سید مهدی علوینژاد