هشتم ثور مصادف است با سالروز پیروزی مجاهدین در برابر نیروهای اشغالگر ارتش سرخ و نظام کمونیستی دست نشانده شوری در افغانستان. نیروهای مجاهدین در هشتم ثور سال ۱۳۷۱ خورشیدی موفق به تصرف کابل و سقوط رژیم کمونیستی داکتر نجیب الله احمدزی شدند و رسماً قدرت را در افغانستان بهدست گرفتند. پس از سقوط نظام کمونیستی و روی کار آمدن دولت اسلامی مجاهدین در کشور صفحه جدیدی در تاریخ معاصر افغانستان باز شد که با رخدادها و وقایع زیادی همراه بود.
هرچند ماهیت مبارزه و جهاد مردم افغانستان در برابر اشغالگری استعمار شرق و برچیدن بقایای نظام دست نشانده داخلی آن در هشتم ثور سال ۷۱ خورشیدی به ثمر نشست؛ اما وقایع پس از این تاریخ و رخدادهای ناگوار که از سوی سردمداران سیاسی و رهبران جهادی در برخورد با احراز قدرت و تشکیل دولت اسلامی اتفاق افتاد، یک بار دیگر مردمان این سرزمین را با یآس و ناامیدی مواجه ساخت و حس بدبینی و بیاعتمادی آنان را نسبت به معقوله جهاد و عملکرد سران مجاهدین تقویت کرد.
در همین زمینه خبرنگار پیام آفتاب به سراغ آقای عبدالحفیظ منصور، نماینده پارلمان و عضوی شورای رهبری حزب جمعیت اسلامی افغانستان رفتهاست تا این روز را از دید ایشان که خود سالهای زیادی در سنگرهای جهاد و مقاومت حضور داشتند، به تحلیل بگیرند. در ادامه بخش اول این مصاحبه را می خوانید.
پیام آفتاب: هشتم ثور چه جایگاهی در تاریخ معاصر افغانستان دارد و تأثیر آن بر وقایع پس از خود چگونه بودهاست؟
منصور: [درباره جایگاه هشتم ثور در] تاریخ افغانستان [باید گفت] اول اینکه این روز در کشور تعطیل است و دوم اینکه در قانون اساسی افغانستان تسجیل یافته و رقم زنندگان این روز در مقدمه قانون اساسی مورد تمجید قرار گرفتهاند و براساس مفاد مواد قانون اساسی، دولت مکلف است که از روزهای هشت ثور و بیست و هشت اسد طی یک مراسم رسمی تجلیل نماید که این جایگاه رسمی هشتم ثور است. اما در میان مردم این
هشت ثور روزی است که قدرت به همه مردم تعلق میگیرد و همه مردم و از اقوام مختلف آماده شدند و خواستههای خود را مطرح کردند و مطالبه قدرت داشتند.
روز متعلق به تمام شهروندان کشور است. زیرا کسانی که این حادثه را سامان دادهاند از گوشه و کنار افغانستان و متعلق به تمام اقوام این کشور بودند و ما روزی به بزرگی و عظمت هشتم ثور نداریم. روزهای دیگری داریم که کودتا صورت گرفته و یک تغییر کوچک از سوی یک خانواده انجام شده و نظامی تغییر کردهاست، مثل ۲۶ سرطان یا ۷ سرطان که تحولات بسیار سطحی رقم خورده و تغییر نظام در سطح یک خانواده انجام شدهاست؛ اما هشت ثور روزی است که قدرت به همه مردم تعلق میگیرد و همه مردم و از اقوام مختلف آماده شدند و خواستههای خود را مطرح کردند و مطالبه قدرت داشتند. بحث قدرت طلبی امروز اقوام کشور نیز از هشتم ثور آغاز میشود و قبل از این تاریخ، مردم برای طول عمر شاه دعا میکردند. یک جمع کوچکی به عنوان حکومتگر در درجه اول [بودند] و بقیه مردم به عنوان رعیت، تصور نمیکردند که بتواند صاحب اختیار تعیین سرنوشتشان شوند. اما هشت ثور آمد و همه را مساویانه صاحب قدرت ساخت. نکته دیگر این است که هشتم ثور درجهبندی قومی را از میان برد؛ زیرا قبل از این به گونه ای القا شده بود که در تاریخ رسمی افغانستان فقط یک قوم میتوانست حکومت کند و در راس امور قرار بگیرد و اقوام دیگر به عنوان منشی، جوالی و نفر خدمت در ادارات دولتی و نظامی تقسیم شده بودند. اما هشت ثور این فرمول را برهم زد و برای همگان حقوق مساوی تعریف کرد. اینجا است که ما از بطن یک جامعه، عبدالعلی مزاری را تولید کردیم که بگوید، هزاره از قوم دیگر چیزی کم ندارد و از بطن یک قوم دیگر جنرال دوستم را تولید کردیم که گفت دیگر اوزبیک نفر خدمت نیست و از بطن قوم دیگر ربانی و احمدشاه مسعود را بیرون دادیم که تاجیک دیگر منشی نیست. این روز در واقع آن درجهبندی قومی را از میان برد و امروز همه احساس میکنند که افغانستان خانه مشترکشان است و هیچکسی نسبت به دیگری حق بیشتری ندارد و [همه] به صورت مساوی شریک هم هستند و همهشان رقابت میکنند که در انتخابات برنده باشند و سهم بیشتری داشته باشند. نکته سوم هشتم ثور یک سری ناممکنها را ممکن ساخت. در آن زمان نیز مثل روزگار کنونی این انگیزه به وجود آمده بود که بدون سازش و تفاهم با آمریکا کاری نمیشود کرد و اگر میخواهید به جایی برسید باید معامله کنید؛ اما قبل از هشت ثور نیز یک قدرت بسیار بزرگی وجود داشت بهنام اتحاد جماهیر شوروی که [عده ای] هرگونه کاری خلاف اراده شوروی را ناممکن میدانستند. هشت ثور این درس را داد که در برابر اراده انسانهای مستقل چیز ناممکنی وجود ندارد. همانطور که [مردم] اتحاد جماهیر شوری را به زانو درآورد،
هشتم ثور یک جریان قوی آگاهیدهی برای مردم ایجاد کرده و فضا را برای شهروندان باز کردهاست.
[مردم] میتوانند یک مشت افرادی که با تکیه بر قدرت آمریکا آمدهاند و همه چیز را به قبضه گرفتهاند [شکست دهند]، [آنها] قابل اصلاح و شکست پذیر هستند و مردم و جوانان ما نباید مأیوس باشند. این درس هشت ثور برای ما است.
پیام آفتاب: با گذشت ۱۷ سال از عمر حکومت منتخب پساطالبانی میگذرد؛ اما ما کماکان شاهد انحصار قدرت در یک فرمول کوچکتر هستیم. عامل آنچه بودهاست؟
منصور: اصل رویداد هشت ثور این فرمول را باطل اعلام کرد؛ اما یک جمعی هستند که هنوز هم میخواهند که افغانستان را به دورههای دهه چهل و دهه سی برگردانند و نظم گذشته را دو باره اعاده کنند.
در اینجا دو تا مسئله دارد؛ مسئله اول ضعف و ناتوانی رهبران اقوام است که آنان اراده لازم برای تحقق و تطبیق ارزشهایی که هشت ثور احیا کرده بود را نداشتهاند و مسئله دوم این است که هشتم ثور یک جریان قوی آگاهیدهی برای مردم ایجاد کرده و فضا را برای شهروندان باز کردهاست؛ لذا گمان نمیکنم آنان که برای تعیین سرنوشتشان آمدهاند دیگر به روستاهای خود برای بُزچرانی برگردند. در واقع آنان خود را صاحب حق میدانند. آن تلاشهایی که فعلاً جریان دارد و میخواهد تمام قدرت را یک گروه در اختیار بگیرند، جز این که روند تفاهم، برادری و مردم سالاری را به تعویق بی اندازد، نمیتواند این جریان را متوقف و نابود سازد.
پیام آفتاب: آیا اهداف جهاد مردم افغانستان بر علیه اشغالگران و عوامل داخلی آنان بهگونه واقعی برآورده شد؟
منصور: نکته اول؛ در هیچ رویدادی اجتماعی و سیاسی نباید انتظار داشت که اهداف آن به گونه صد درصدی برآورده شود؛ اما در مورد جهاد مردم افغانستان بخش عمده ای از هدفها تأمین شد. مثلاً یک رژیم فضا را برای زندگی مردم تنگ کرده بود و ملت مجبور بود که یا در کوهها برای دفاع از خود بجگند یا این که میلیونها نفر به بیرون از کشور آواره شوند. اما این رژیم با تمام این رویکردها از میان رفت و مردم زمینه این را پیدا کردند که دو باره برگردند به خانههایشان، و از کشورهای مختلف به سرزمین شان بازگردند. نکته دوم این است که یک رویداد بینظیر اتفاق افتاد، به این معنی که خشونت با خشونت پاسخ داده نشد و بهجای انتقامگیری، یک فضای عفو، گذشت و بخشش به وجود آمد و زمامدار نظام وقت، داکتر نجیب الله تا زمان که به دست طالبان کشته نشد،
دست تهی و محرومیتهای مجاهدین سند بزرگی بود برای استقلال و آزاد بودنشان.
در کابل از وی حفاظت شد. اگر فضای انتقامگیری را ایجاد میکردیم، فاجعه بالای فاجعه دیگر خلق میشد. نکته سوم؛ تصورات این بود که مردم افغانستان در برابر شوروی با اراده پاکستانیها و عربها میجنگند و آنان میخواهند دو باره این کشور را بگیرند؛ اما هشت ثور به گونه رقم زده شد که دست پاکستان خالی بود و مردم افغانستان سربلند از این آزمون بیرون شدند و نشان دادند که پاکستان یک نقش بسیار ثانوی در جهاد افغانستان داشت. از این بابت نهتنها که رژیم داکتر نجیبالله شکست خورد که شکست کلان به پاکستانیها وارد شد؛ زیرا لاف در اختیار داشتن مجاهدین از سوی آن کشور، غلط ثابت شد و این یک دستاورد خوب برای مجاهدان کشور شد. جنگهایی که پس از آن به نام مقاومت شکل گرفت، اگر از یک طرف فاجعه به بار آورد و بخشهایی از کابل را ویران کرد، از طرف دیگر این یک سند برحق برای مجاهدان شد که ما برای آزادی و استقلال افغانستان میجنگیم. آنان به صراحت نشان دادند که این تهدید چه از سوی شوروی باشد یا از جانب پاکستان، به زبان روسی باشد یا اردو، هیچکدامشان برای ما قابل قبول نیست. اما تحولی که در هشتم ثور به وجود آمد این بود که قدرت از یک خانواده حکومتگر بیرون شد. یک طبقه اجتماعی خاصی به نام فیودالها حکمروایی میکردند و حکومتهای کوچکی محلی ایجاد کرده بودند که جای آنها را شخصیتهای پایینتر و از طبقه محروم جامعه گرفتند که این یک تغییر مثبت بود. اما مشکلاتی نیز به همراه داشت که نمیتوانیم نادیده بگیریم. به قول نیچه هر تولدی توأم با خون و کثافات صورت میگیرد و آنچه بعد از هشتم ثور رخ داد، استقلال و آزادگی بود که به هیچ قدرتی متکی نبود و دستور از مردم افغانستان میگرفت. دست تهی و محرومیتهای مجاهدین سند بزرگی بود برای استقلال و آزاد بودنشان. این ارزشها به مردم افغانستان تعلق دارد و کسانی که این ارزشها را در چارچوب قومیتها، زبان و نژاد تحلیل میکند، در حقیقت به حق مردم افغانستان جفا کردهاند. ربانی و مسعود شخصیتهای هستند که فرزندان این سر زمین اند و افتخاراتش به همه مردم افغانستان برمیگردد و کسانی که آنان را به یک قوم خاص یا زبان خاص پیوند میدهند، شمارشان معدود است و آیندگان در این مورد قضاوت خواهند کرد.
/پایان بخش اول