دم شیطانی
نقل میکنند: خداوند به حضرت موسی نبی (ع) فرمود: از شیطان پند بگیر. حضرت موسی شیطان را دید و گفت: مرا نصیحت کن. شیطان گفت: ای موسی من مظهر اسم یا مُضِلّ (گمراهکننده انسانها) هستم و تو مظهر اسم یا هادی (هدایتکننده انسانها) میباشی. من چه پندی میتوانم به تو بدهم؟ موسی (ع) گفت: فرمان خداست. شیطان گفت: ای موسی، هیچگاه «من مگو» که مثل من میشوی. این من گفتن «دم شیطانی» است. (نشان از بینشانها ج ۲ ص ۲۶۹)
برخی از رفتارهای زن یا مرد، نه تنها هیچ کمکی به سعادت و خوشبختی زندگی نمیکند بلکه روز به روز بر تلخی و ناراحتی آنان میافزاید. از باب نمونه و مثال توجه خوانندگان گرامی را به گفتارهای زیر جلب مینمایم: من این همه زحمت کشیدم، تو قدر نمیدانی. من تحصیلاتم از تو بالاتر است. من بهتر از تو میفهمم. من تجربهام از تو بیشتر است. من بودم که به پدر و مادرت رسیدگی کردم. من اگر نبودم فلان فامیلت از گرسنگی میمرد. من کجا و تو کجا. من بودم که تو را تحمّل کردم.
قیافه من، تیپ و ظاهر من، شغل من، درآمد من، اعتبار اجتماعی من، مقام و شهرت و قدرت من، دوستان و رفیقان من، قوم و خویشان من، دست پخت من، خطاطی من، خیاطی من، هنر من، زیبایی من، ثروت و دارایی من، طلا و زیورآلات من، گلدوزی من، خانهداری من، خانه و ماشین من، هوش و استعداد من، کلاس من و صدها منهای دیگر…
این «من من» گفتنها وقتی از حدّ معمول فراتر رفت و صورت جدّی و تکراری به خود گرفت، آن گاه تاریکی و اختلاف و دل زدگی، سایه سنگین خود را بر زندگی زناشویی میگستراند.
نشانههای شخص مُـدّعی
در فصلهای دیگر بیان میشود که در تربیت اسلامی، اولاً، نگاهمان به دیگران از جمله خانواده خود، از روی حُسنظنّ میباشد و قضاوتمان نسبت به آنها این است که همه خوب هستند.
ثانیاً، دیگران نه تنها خوب هستند بلکه آنان در پیشگاه خداوند از ما بهتر و بالاترند. زن یا مرد مُدّعی به خاطر برخورداری از بعضی کمالات و نعمتهای ظاهری و باطنی مانند: زیبایی، تنومندی، سلامتی، ثروت، شهرت، هنر، علم، احسان، نیکوکاری و… به خود میبالد و در واقع وی گرفتار بیماری فکری و روحی مزمنی به نام «عُـجب یا خودپسندی» میشود.
از جمعبندی تعاریفی که برخی از اندیشمندان اسلامی از آفت روانی و فکری «خودپسندی» ارائه کردهاند، به طور خلاصه میتوان به محورها و شاخصههای زیراشاره نمود:
# خود بزرگبینی: گمان میکند که از نظر شخصیّتی بزرگ و ارزشمند است.
# بزرگ پنداری اعمال: از نظر کیفی، کارهای خوب خود را با ارزش و مهمّ و بزرگ میشمارد.
# بسیار پنداری اعمال: از نظر کمّی، کارهای خوب و حتی کم خود را زیاد و پُر تعداد میپندارد.
# بیتقصیر پنداری خود: در همه رفتارها، هیچگاه خود را مقصر نمیشناسد.
# تحقیر کردن دیگران: در موارد بسیاری، دیگران را با گفتار و کردار خود مسخره و تحقیر میکند.
# طلبکار دانستن خود: در روابط اجتماعی و خانوادگی، اغلب موارد خود را طلبکار میداند و انتظار پاداش و تشکر دارد.
# منّتگذاری بر دیگران: اگر کار کوچکی برای مردم و خانواده خود انجام دهد، آن را به رخ کشیده و گاه و بیگاه بر سر آنان منّت میگذارد.
درست در نقطه مقابل این «خود بینیهای» ویرانگر، رفتار و شخصیّت دیگران را وارونه میپندارد.
شخصیّت افراد را کوچک میشمارد، اعمال خوب دیگران را حقیر و ناچیز میداند، کارهای زیاد و پُر تعداد مردم را کم به حساب میآورد. از نظر او همیشه این طرفهای دیگر است که مقصّر قلمداد میشوند و… مهمترین نشانه این گونه انسانها «فراموشی خداوند» است. از یاد میبرد که همه نعمتهای ظاهری و باطنی او از ناحیه خداوند متعال است. (چهل حدیث ص ۶۱، معراج السعادهً ص ۲۱۹، نشان از بینشانها ج ۱ ص ۳۹۷، اخلاق شبّر ص ۲۷۵، درسهایی از اخلاق ص ۱۹۰)
ادب اسلامی زن و شوهر
زن و شوهری که مؤدّب به تربیت اسلامی است باید خود را در پیشگاه الهی و مردم، کوچک شمرده و غیر خود را بالاتر و بهتر قلمداد نماید.
امام حسین (ع) در یک بیان بسیار ارزشمند میفرماید: «ادب و تربیت اسلامی آن است که از خانه خود بیرون آیی و با هیچکس برخورد نکنی مگر آنکه او را برتر از خود ببینی» (فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ص ۸۱۲)
مرد پناهگاه خانواده است. با ازدواج این قلعه محکم را ثبت وضبط و امضاء کردهاست. او در همه صحنههای زندگی منبع اطمینان خانواده میباشد. همسر و فرزندان، در خوشی و ناخوشیها به او تکیه میکنند. با لبخند او اعضاء خانواده میخندند و باگریه او ناراحت میشوند.
افتخار و امتیاز پناهگاه بودن، لطف و مرحمت الهی است که به مردان هدیه شدهاست. وی باید تمام تلاش خود را در حفظ و حراست از این جایگاه والا و مقدّس صرف نماید.
خطرناکترین آفتی که ممکن است به این جایگاه آسیب جدّی وارد سازد، روحیه «منیّت و خودخواهی» است.
این روحیّه و تفکّر، پناهگاه را بهگریزگاه و محیط ناامن مبدّل میکند. درست در مقابل آن، مرد متواضع و بیادعّا کانون گرم نوازشگری و جاذبه پُر قدرت همسر و فرزندان است. و مرد متکبّر و مُدّعی، کانون سرد و فراریدهنده و دافعه پُر قدرت خانواده و دوستان میباشد. زن نیز ستون اصلی خیمه گاه خانواده است. با ازدواج خود این مسئولیت سنگین را به دوش گرفتهاست. او نیز در همه مراحل زندگی، منبع مهر و محبّت و عشق و دلداگی برای همسر و فرزندان است.
با لبخند او اعضای خانواده خوشحال و خرسندند و با اخم و ناراحتی وی، دلگیر و غمناکند. همسر و فرزندان با همه سختیها و مشکلات زندگی، دلشان به خانم خانه خوش است. با او و در کنار او آرام میگیرند و با همراهی او صفا پیدا میکنند و به عشق او به آینده امیدوار میشوند.
او نیز باید تمام کوشش خود را در حفظ و حراست از این جایگاه معنوی و مقدّس صرف نماید.
بهطور قطع روحیه منیّت و خودپسندی و خود برترپنداری، میتواند به این پایگاه الهی، آسیبهای جبران ناپذیری وارد سازد. زن متواضع، کانون بسیار گرم نوازشگری و جاذبه بسیار قوی برای همسر و فرزندان است. و در مقابل زن متکبّر و مدّعی، کانون سرد و دافعه پُر قدرت برای اعضاء خانواده محسوب
میشود.
روش درمان بیماری عُجب و خودپسندی
سر منشأ بیماری خودپسندی و بلکه تمام رذائل اخلاقی، «حُبّ نفس» است؛ بنابراین اعمال کوچک به نظرش بزرگ و زیاد میآید و خود را جزء خوبان میشمارد و مستحقّ ستایش و پاداش میپندارد. در مقابل اعمال بدش ناچیز و کوچک محسوب شده و دیگران را به دیده حقارت مینگرد. به خودش خوشبین و به خَلق بدبین است. (چهل حدیث، ص ۷۱)
بهطور خلاصه برای مهار و علاج این مرض خطرناک، از دو روش میتوان استفاده کرد
۱- روش خودشناسی (روانشناختی):
امام باقر (ع) فرمود: «راه ورود بیماری عُجب و خودپسندی را با خودشناسی ببندید».
امام علی (ع) فرمود: «آدمیزاد را چه به خودپسندی؟ که آغازش نطفهای گندیده و فرجامش مرداری پلید بوده و او در این میان انبان کثافات است». (میزان الحکمهً، ج ۲، ص ۶۴۶)
امام صادق (ع) فرمود: «هر انسانی اگر به خواری و کوچکی خود توجّه کند، هیچگاه دچار غرور و تکبّر نمیشود». (اخلاق شبّر، ص ۲۸۶)
امام جواد (ع) در پاسخ به عبدالعظیم حسنی از اجداد بزرگوارش جملهای شگفت نقل میفرماید:
«لَوْ تَکاشَفْتُم ما تَدافَنْتُم، اگر عیبهای هر یک از شماها بر دیگری آشکار میشد، حاضر نبودید همدیگر را دفن کنید». (منتهیالامال، ج ۲، ص ۵۲۲)
مسلماً غیر از معصومین (ع) سایر مردم کم و بیش در خود آلودگیها و گناهانی دارند که فقط خدا از آنها باخبر است و از باب لطف و رحمت خویش پنهانشان ساختهاست و از رهگذر ستّاریّت الهی آبرویمان پیش عالَم و آدم محفوظ ماندهاست.
۲- روش خداشناسی (معرفتشناختی):
بر اساس جهانبینی توحیدی همه توفیقها و همه خیرها و کمالات اعم از کمالات مادی و معنوی، از عنایت و رحمت و لطف خدای مهربان است.
در قرآن میخوانیم: ای پیامبر (ص) هرچه خوبی به تو میرسد از ناحیه خداست و هرچه بدی نصیب تو میگردد از ناحیه خودت است. (نساء ۷۹)
اگر فضل و رحمت خدا نبود هیچکدام از شما هرگز پاکیزه و باتقوا نمیشدید بلکه این خداست که هرکس را بخواهد ستایش لفظی و تزکیه عملی میکند. (نور ۲۱)
آیتالله جوادی آملی مینویسد: هرکس بگوید: من خودم تلاش کردم تا عالِم شدم یا قدرت پیدا کردم و با زحمت خودم به فلان مقام و فلان درجه… رسیدم، سخن و تفکّر چنین فردی قارونی است و به سرنوشت او نیز گرفتار میشود؛ زیرا قارون مُدّعی بود که این ثروت و مقام با علم و دانایی خودم کسب شدهاست. (زُمَـر ۴۹- سیره پیامبران در قرآن، ص ۱۸۸)
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد (حافظ)
امام رضا (ع) نیز در بیان ارزشمندی میفرماید: «خدایا هر نعمتی که به من رسیدهاست از ناحیه احسان و کرم توست و هر زشتی و بدی که در من است از ناحیه نفس سرکش خودم است» این تفکر، تفکّر موحّدانه است. (همان)
افتخار به اجداد
دو نفر در حضور حضرت موسی کلیمالله (ع) به یکدیگر فخر کرده و افتخار میکردند. یکی گفت: من پسر فلان هستم و تا نُـه پشت خود را شمرد. خداوند به موسی (ع) وحی فرستاد که به او بگو: همه آن نُـه نفر از اهل جهنّم هستند و تو هم نفر دهم هستی. (معراج السعادهً، ص ۲۳۳)
نمیدانم
آیتالله محمدتقی مصباح یزدی نقل میکند: در طول سی سال شاگردی خدمت علّامه طباطبایی بودم و هرگز کلمه «من» از او نشنیدم. ولی کلمه «نمیدانم» را بارها و بارها به زبان میآورد. (هزار و یک حکایت اخلاقی، ص۱۴۶)
سیاهی در چهره
عدهای از اصحاب پیش پیامبر اکرم (ص) از فردی تعریف و تمجید میکردند. روزی او را به حضرت نشان دادند. حضرت به چهره او نگاه کرد و فرمود: نوعی سیاهی مربوط به شیطان در چهرهاش میبینم. او نزدیک شد و سلام کرد. رسول خدا (ص) او را قسم داده و فرمود: آیا پیش خودت نگفتی در میان اصحاب، بهتر از من کسی نیست؟ گفت: بله، همین فکر را کردم. (یکصد موضوع ۵۰۰ داستان، ص ۳۸۶)
بدتر از خود را بیاور
خداوند به حضرت موسی (ع) وحی کرد: اینبار که برای مناجات آمدی، کسی را همراه خود بیاور که تو از او بهتر باشی. موسی (ع) برای پیدا کردن چنین شخصی تفحص کرد و نیافت؛ زیرا به هر کسی میرسید جرأت نمیکرد بگوید، من از او بهتر هستم. خواست یکی از حیوانات را ببرد، به سگی که مریض بود برخورد کرد با خود گفت: این را همراه خود خواهم برد. پس ریسمان به گردن سگ انداخت و مسافت کوتاهی سگ را پیش آورد. بعد پشیمان شد و آن را رها کرد و تنها به درگاه پروردگار آمد. خطاب رسید: ای موسی، چرا فرمانی را که به تو دادم، اجرا نکردی؟ عرض کرد: خدایا، کسی را نیافتم که از من پستتر باشد. خداوند فرمود: ای موسی به عزّت و جلالم سوگند، اگر کسی را میآوردی که او را پستتر از خود میدانستی، نام تو را از طومار پیامبران محو میکردم. (همان، ص ۱۶۸)
جمعبندی
آقا و خانم محترم، چنانچه به نکات یادشده در این مقاله با دقّت ملاحظه کنیم، نتایج و ثمرات درخشانی را در روابط زناشویی و ارتباطات فردی و اجتماعی، اصلاح رفتار و سبک زندگی، در پی خواهد داشت.
وقتی دیگران را بهویژه همسرمان را بهتر و بالاتر از خود دانستیم،
# در نبودشان، از ایشان بدگویی و عیبجویی نخواهیم کرد.
# بدون تردید نسبت به آنان بیاحترامی نمیکنیم.
# برای آنان فخرفروشی و تکبّر نمیکنیم.
# با آنها به مجادله و دعوا و مشاجره نمیپردازیم.
# به سخنانشان توجّه کافی میکنیم.
# حتیالامکان به نصایح آنها گوش فرا میدهیم.
# هیچگاه نسبت به ظاهر مردم قضاوت ارزشی نمیکنیم.
# حتّی رفتارهای ناپسند آنان را دلیل برتر بودن خود نمیشناسیم.
بدون شک با چنین رویکردی دوستیها، رفاقتها، محبّتها و همدلیها و سازشها افزایش مییابد و سراسر زندگیمان شیرین و دوستداشتنی خواهد بود.