حدود پنجاه سال قبل که سلطنت استبدادی قومی برجان و مال مردم افغانستان مسلط بود و کسی جرات اه کشیدن نداشت و شکایت و انتقاد سر سبز را برباد میداد، شخصی بنام ملا یا مولوی مبارک، کتابی تحت عنوان «سیف الابرار» نوشت و در آن به شیعیان و مکتب اهلبیت علیه السلام بی باکانه تاخت و تاز کرد و با مشرک و کافر خواندن شیعیان به دفاع از یزید در برابر امام حسین (ع) پرداخت. این کتاب در دولت ظاهرشاه چاپ و منتشر شده بود.
به علت نبود رسانه و مطبوعات فرا گیر و بیسواد بودن بیش از نود درصد مردم، اغلب شیعیان و حتی سنیها از این کتاب خبر نداشتند، و میشد آن را نا دیده گرفته و مسئله را بزرگ و همگانی نساخت تا اختلاف مذهبی دامن زده نشود؛ ولیکن دلسوختگان مکتب تشیع و بزرگان و فرهیختگان جامعه در راس شان شهید آیت الله سیدسرور واعظ احساس تکلیف کرده منافع مردم و حرمت امامان اهلبیت را بر منافع شخصی و آسودگی خودشان ترجیح دادند و برای دفاع از کیان تشیع به پا خاستند.
آیت الله واعظ، سیدمحمدحسین مصباح، سید عبدالحمید ناصر، آقای عالم، آقای تقدسی و چند تن دیگر از علمای شهرکابل جمع شده نزد ظاهرشاه رفتند و به چاپ کتاب ملا مبارک و تبلیغات منفی علیه شیعیان در برخی مساجد اهل سنت اعتراض کردند و با استدلال قوی او را وادار ساختند تا اجازه دهد که شیعیان هم در رد کتاب ضاله ملا مبارک کتابی بنویسند و چاپ کنند. آیت الله واعظ رحمتالله علیه کتاب «سیف الاسلام» را در رد اراجیف ملا مبارک نوشتند و چاپ کردند. از آن به بعد تا ظهور گلبدین کسی علنی مطلبی و کتابی در توهین به مقدسات شیعیان ننوشت و نگفت. اولین جزوه ضد شیعی بنام «اصول دین شیعه دوازده امامی» در دوران جهاد در پاکستان توسط همفکران گلبدین و حمایت آشکار وهابیها منتشر شد، گروه استاد سیاف آن را در دوران جنگ تنظیمی در کابل پخش کرد. در این دوره گرچه کتابی با اسم مستعار حقجو در رد تبلیغات وهابیها علیه مکتب تشیع نوشته شده و در پاکستان منتشر شد، اما دفاع جدی در عرصه اجتماعی و فرهنگی صورت نگرفت. از آن به بعد حکمتیار شخصاً دست به کار شد و هر از گاهی علیه مذهب شیعه سخنی گفته و مطلبی نوشته و بطور سیستماتیک به این کار ادامه میدهد، اما این بار کسی احساس مسوولیت نکرد، تا حدی که این «ابن زیاد» افغانستان، گستاخ تر شده و از طریق تلویزیون ملی، اهلبیت اطهار و بخصوص حضرت ولیعصر عج را به سخره گرفت.
در طول دهههای چهل و پنجاه شمسی که دین ستیزان (اعم از خلقی، پرچمی، شعله ای و فاشیستهای پشتونیست و مغولیست) به جنگ دین و مذهب آمدند شهید سید محمد حسین مصباح در راس مدافعان دین، با قلم و قدم و تبلیغات گسترده اجتماعی در برابرآنها ایستادگی کرد تا این که کمونیستها خلع سلاح ایدیولوژیک شدند و بیشرمانه به کمک شوروی سابق دست به کودتا زدند. در نتیجه این کودتای خونین شهید مصباح و اکثر علما و دانشمندان مدافع دین، آزادی و استقلال جانهای شیرین شان را از دست دادند. به فرموده علامه بلخی آنها تن به فنا دادند تا ما زنده باشیم.
اما حالا چی؟
انبوهی از علما و دانشمندان و مدعیان دینداری با این همه امکانات تبلیغی و رسانه ای در برابر هر ظلم و ستم و منکری نه تنها سکوت مینمایند بلکه با توجیهات به زعم خودشان عاقلانه با ستمگران همراهی هم میکنند.
همان طوری که سکوت و مصلحتاندیشیهای کاذب به نام قومیت، دین ستیزان به مراتب خطرناکتر و گستاختر از تکفیریها را برگرده مردم شیعه و هزاره سوار کرد، سکوت و مصلحتاندیشیهای ناشی از کژفکری و تن آسایی زمینههای تصفیه و قتلعام و نابودی هویت شیعیان را فراهم خواهد ساخت.
مصلحت اندیشان در برابر اهانت دین ستیزان به مقدسات شیعه به بهانه بحث علمی و پژوهشی و آزادی بیان و تساهل و تسامح، سکوت کردند و اینک در قضیه اهانت گلبدین تکفیری نیز با این استدلالها که گلبدین چیزی نیست او را بزرگ نسازید، به اختلاف شیعه و سنی دامن نزنید و … همه را به سکوت دعوت میکنند.
جای تأمل فراوان است که استدلال شیعه ستیزان هزاره گرا و مصلحت اندیشان سازشکار دیندار و مدعی دفاع از شیعه در قضیه برخورد با گلبدین تکفیری مشابه هم میباشد، هردو از جدی نگرفتن سخن میگویند، هزاره گرایان بخاطر این که به نفع مذهب تمام نشود حتی اهانت به بزرگترین شخصیت حقیقی و حقوقی هزاره را نا دیده گرفته و از او چندان دفاع نکردند. به تعبیر شوخی آمیز برخی از حزب بازهای سابق، این از مواردی است که خط سیر نصر و حرکت در آن به هم میرسد.
در حالی که عقل و دین، سیاست و کیاست حکم میکند که با استفاده از وضع موجود که اکثریت مردم افغانستان و حتی گرایشهای سیاسی با شیعیان هم دردی و با گلبدین مخالفت دارند، شیعیان چنان همهجانبه و سنگین حساسیت نشان دهند که تکفیریها و دشمنان اهلبیت دیگر جرات نکنند به آسانی و بدون هزینه به مقدسات و حقوق آنها تجاوز کنند.
وانگهی، تنها بحث گلبدین نیست، فتنه شیعه ستیزی بزرگتر از یک فرد است، عوامل دیگر هم دخیل اند، اولتر از همه مسوول تلویزیون ملی باید پرسیده شود که چرا اجازه نشر این مصاحبه را داد؟ وزیر افرهنگ و حتی رئیسجمهور مقصرند باید پاسخگو باشند.
چرا مراجع شیعه افغانی خاموشند؟
چرا بسیاری از رهبران احزاب، نویسندگان و تحلیلگران سیاسی لال شدهاند؟
چرا شورا ی علمای شیعه و شورای اخوت کاری نمیکنند؟
چرا وعاظ، منبریها، و تلویزیونهای فردا، آیینه، تمدن، نور، کوثر و.. روشنگری نمیکنند؟
چرا بزرگان و رهبران شیعه بخاطر پخش اظهارات سخیف گلبدین از تلویزیون ملی، رئیسجمهور و وزارت اطلاعات و فرهنگ را مورد سؤال قرار نمیدهند؟
واقعاً جای بلخی، واعظ و مصباح خالیست، بت شکنانی که با مشت دروش را شکستند.
ز خون بنویس بر دیوار ظالم
که آخر سیل این بنیاد خون است.
تذکر: از برخی علما، بزرگان و عده ای زیادی کاربران عزیزی که در فیسبوک واکنش نشان دادند و علیه ابن زیاد زمان موضع گرفتند تشکر و قدر دانی میکنم.
در سال ۱۳۹۱ در رد نوشتهها و پیامهای ضد شیعی گلبدین حکمتیار مطلبی در سایت پیام آفتاب با اسم مستعار منتشر کردم. جهت استفاده علاقمندان لینک آن را در زیر میگذارم:
حکمتیار چه میگوید؟ (بخش اول)