افغانستان
گروهها و احزاب جهادی نیز که برخاسته از ایدئوژی دینی و براساس تعالیم و ارزشهای دین مقدس اسلام تشکیل یافته بودند و برای برپایی حکومت اسلامی و برقراری عدالت اسلامی مبارزه مینمودند در دام قومیت گرفتار شده و قومگرایی بر عملکرد و تصامیم احزاب جهادی غلبه یافت و اسلام و مغلوب قومیت گردید و جنگهای خونین داخلی برسر تقسیم قدرت که ریشه درمنازعات قومی دارد سراسر افغانستان را فراگرفت .
کشوری است که ساکنان آن را اقوام مختلف با زبانها و فرهنگهای مختلف تشکیل میدهند به گونهای که میتوان آن را رنگین کمان اقوام لقب داد. این یک نقطه قوت و برجسته برای تاریخ و سرزمین افغانستان است اما آنچه که این نقطه قوت را به نقطه ضعف تبدیل کرده پررنگ بودن قومیت و کمرنگ بودن ملت و پروسه ملت سازی است که تا کنون چیزی به نام ملت در افغانستان شکل نگرفته است و به همه چیز از دریچۀ قومیت نگریسته میشود.
مسأله قومگرایی در افغانستان به حدی پررنگ است که نه تنها برملیت غلبه یافته بلکه بر ایدئولوژی نیز چیره گردیده است به طوری که حتی در سیاستها و تصمیمگیریهای گروهها و احزاب برخاسته از ایدئولوژیهای مختلف نیز قومیت بر ایدئولوژی غلبه دارد و ایدئولوژی در مواجهه با قومیت مغلوب شده و در حد شعار تنزل پید میکند!
در چهار دهه گذشته که در افغانستان حکومتهای ایدئولوژیک حاکم بوده بازهم عملکردها و سیاستها قومی بوده و تصامیم براساس منافع قومی اتخاذ گردیده است و منافع قومی برمنافع ملی تقدم یافته است که نتیجهاش افزایش اختلافات و تنش های قومی و زبانی و ایجاد فاصله میان اقوام افغانستان، عقب ماندگی کشور و به خطر افتادن وحدت ملی است.
در این یادداشت برای اثبات مدعای خود عملکرد گروههای مختلف را در 4دهه گذشته مورد بررسی قرار میدهیم.
1. حزب دموکراتیک خلق افغانستان
حزب دموکراتیک خلق افغانستان که با هدف مبارزه با تبعیض و بیعدالتی و براساس ایدئولوژی مارکسیسم و با شعار مساوات و برابری تشکیل یافته بود پس از کودتای 7ثور/اردیبهشت 1357 و رسیدن به قدرت بلافاصله به درۀ قومگرایی سقوط کرده و دست به تصفیه خونین همحزبیهای هم عقیدۀ خود زدند و اعضای جناح پرچم حزب دموکراتیک
متأسفانه وقتی مسایل قومی مطرح باشد کمونیست، مجاهد، ملا و مولوی و لیبرال همگی با همه اختلافات و نا همگونی فکری خویش متحد میشوند و از منافع قومی خود دفاع میکنند حتی اگر آن منافع قومی برخلاف و ضرر منافع ملی باشد؛ و ایدئولوژی رنگ میبازد!
خلق را که عمدتا از فارسی زبانها تشکیل میدادند اعدام و تبعید نمودند و در حکومت کمونیستها نیز پستهاو وزارتخانهها براساس قومیت واگذار شده و منافع قومی بر منافع ملی و ایدئولوژی غلبه یافته و تصامیم براساس منافع قومی و با نگاه قومگرایانه اتخاذ میگردید و این نگاه قومگرایانه به مسائل ملی باعث تضعیف و دو دستگی حکومت و در نتیجه موجب سقوط حکومت کمونیستها گردید.
2. مجاهدین
گروهها و احزاب جهادی نیز که برخاسته از ایدئوژی دینی و براساس تعالیم و ارزشهای دین مقدس اسلام تشکیل یافته بودند و برای برپایی حکومت اسلامی و برقراری عدالت اسلامی مبارزه مینمودند در دام قومیت گرفتار شده و قومگرایی بر عملکرد و تصامیم احزاب جهادی غلبه یافت و اسلام و مغلوب قومیت گردید و جنگهای خونین داخلی برسر تقسیم قدرت که ریشه درمنازعات قومی دارد سراسر افغانستان را فراگرفت و مردم افغانستان را در دریای خون غرق کردند.
دین و مذهب که قدرت مندترین و قوی ترین ایدئولوژی در نزد بشر است و از تقدس برخوردار است بازهم نتوانست در افغانستان بر قومیت غلبه
طالبان که افراطی ترین گروه ایدئولوژیک افغانستان است و از لحاظ اعتقادی تحت تأثیر مکاتب دیوبندی و سلفی است و با شعار دینی و برقراری حکومت خدا در زمین خدا وارد جنگ و منازعات سیاسی افغانستان گردید کاملا قومی عمل میکند و از یک گروه مذهبی به یک گروه قومی با تعصب شدید نژادی تنزل پیدا کرده است.
پیدا کند. شعارهای جذاب دینی و عملکرد قومی گروههای جهادی نیز باعث شد که ملیت در این کشور شکل نگیرد و حکومت مجاهدین نیز به سرنوشت سلف خویش دچار شده و به دست طالبان سقوط نمود.
3. طالبان
گروه طالبان که افراطی ترین گروه ایدئولوژیک افغانستان است و از لحاظ اعتقادی تحت تأثیر مکاتب دیوبندی و سلفی است و با شعار دینی و برقراری حکومت خدا در زمین خدا وارد جنگ و منازعات سیاسی افغانستان گردید کاملا قومی عمل میکند و از یک گروه مذهبی به یک گروه قومی با تعصب شدید نژادی تنزل پیدا کرده است و آنها نه به دنبال برقراری حکومت اسلامی بلکه با شعار حکومت اسلامی درپی برقراری حکومت تک قومی و استیلای مطلق پشتونها بر افغانستان است و اسلام خواهی سرپوشی براهداف قومگرایانه افراطی این گروه به ظاهر مذهبی است.
4. تکنوکراتها
گروههای به اصطلاح تکنوکرات و لیبرال که پس از کنفرانس بن رکن اصلی قدرت در افغانستان را تشکیل میدهند نیز مغلوب قومگرایی شده اند. در حکومت تکنوکراتها نیز قومیت برمنافع ملی چربیده و تصامیم و سیاستها براساس منافع قومی اتخاذ میگردد و اقوام دیگر به مرور و به تدریج از بدنۀ قدرت حذف میشوند.
متأسفانه وقتی مسایل قومی مطرح باشد کمونیست، مجاهد، ملا و مولوی و لیبرال همگی با همه اختلافات و نا همگونی فکری خویش متحد
نتیجه اینکه دین، ائدئولوژی و روشنفکری در افغانستان تقلبی است و مدعیان روشنفکری نیز به مسائل افغانستان با عینک قومی نگاه میکنند و تحولات افغانستان را با عینک قومی تجزیه و تحلیل مینمایند و رنگ و نژاد بر همه چیز مقدم است و عینک تار قومی باعث میشود که حقایق و واقعیتهای موجود افغانستان را به صورت شفاف نبینند و یا آنها را نادیده بگیرند.
میشوند و از منافع قومی خود دفاع میکنند حتی اگر آن منافع قومی برخلاف و ضرر منافع ملی باشد؛ و ایدئولوژی رنگ میبازد!
نتیجه اینکه دین، ائدئولوژی و روشنفکری در افغانستان تقلبی است و مدعیان روشنفکری نیز به مسائل افغانستان با عینک قومی نگاه میکنند و تحولات افغانستان را با عینک قومی تجزیه و تحلیل مینمایند و رنگ و نژاد بر همه چیز مقدم است و عینک تار قومی باعث میشود که حقایق و واقعیتهای موجود افغانستان را به صورت شفاف نبینند و یا آنها را نادیده بگیرند و شوربختانه این مرض مسری و علاج ناشدنی اصلی ترین عامل بحران دراز مدت افغانستان است و تا نگاه قومی بر مسائل افغانستان به نگاه ملی تبدیل نشود و منافع ملی جای منافع قومی را نگیرد این بحران پایان یافتنی نیست.
چشم ها را باید شست و طور دیگر باید دید!