(به مناسبت بیست و ششمین سالروز حادثه غمانگیز و خونین افشار)
این حادثه به صورت جدی، برنامهریزی شده و استراتژیک در جامعه تشیع ترویج شد و هیچ مُحقق و پژوهشگر حزب وحدت به سخنان و گفتگوی اول، دوم و سوم مزاری مرحوم نه تنها توجه و تامل نکردند، بلکه همواره سخنان اخیر آقای مزاری را( که دو سال) پس از رویداد افشار بود، پررنگ نموده و تبلیغ کردند.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۲ دلو ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۵۹
گاهی انسان براساس رسالت و مسئولیتی که بر دوش دارد، مجبور میشود خَمُوشی را در هم شِکند و برای احقاق حق و ظُلمستیزی دست به قلم شده و آنچه را که روی داده بازگو نماید، نه اینکه تصویری از یک حادثه تاریخی خلق نماید که در تناقض، و به دور از واقعیت باشد. جنگ افشار نیز یکی از این موارد است، که همهَ ساله در چنین روزهایی داغ و پررنگ میشود و طبق معمول، دَستان یک جریان خاصِ افراطی و فاشیست پشت این قضیه است که پس از نَبش قبر شهدای افشار(بدون کدام دلیل شرعی و اجازه از مراجع تقلید)، در اوایل حکومت کرزی؛ فقط یک روایت، تفسیر و تصویر از حادثه افشار ترویج کردند، که آنهم گفتههای چهارم آقای مزاری بود. مزاری مرحوم پس از گذشت دو سال از حادثه افشار، چهارمین سخنرانی و گفتگوی خود را درمورد حادثه افشار ایراد نمود، که بجای پرداختن درمورد رُقَبای بیرونی، به رَقیبات درونخانه پرداخت، و مسئولیت شکست دوازده سَنگر حزب وحدت در کوه افشار را مربوط به آیتالله محسنی و آقایان هادی، جاوید و انوری مرحوم(حرکتیها) دانست.
این حادثه به صورت جدی، برنامهریزی شده و استراتژیک در جامعه تشیع ترویج شد و هیچ مُحقق و پژوهشگر حزب وحدت به سخنان و گفتگوی اول، دوم و سوم مزاری مرحوم نه تنها توجه و تامل نکردند، بلکه همواره سخنان اخیر آقای مزاری را( که دو سال) پس از رویداد افشار بود، پررنگ نموده و تبلیغ کردند. این تبلیغ که اکثرا توسط افراد و جریان رادیکال و
مُسببین و عاملان حادثه افشار را حرکتیها(بویژه سادات میدانند و از این طریق در پی شکاف بین سادات و هزاره است)، نه مسعود و سیاف یا حکمتیار و شخص مزاری!
تندرو حزب وحدت صورت میگیرد، طراحی شده و فقط به سه مسئله و محور در قضیه افشار میپردازند، یکم: در افشار صرفاً و خالصاً هزارهها قتل عام شد(درصورتیکه دیگر اقوام چون قزلباشها، سادات و... حضور داشتند و به گفته مزاری مرحوم: قبل از بُروز جَنگ، تنها هزارهها بودند که منطقه افشار را تَرک کردند و...).
دوم: اغراق، تفسیربهرای و گزافهگویی در افشار؛ مُروجین این دو مورد، تا بدانجا پیش رفتند که معتقدند، در حمله و شکست افشار، تجاوز جنسی نیز صورت گرفته است. صاحبان این اندیشه، از طُرُق مختلف و به هر قیمتی که شده(ولو آبروریزی مردم شریف هزاره)، در پی توجیه شکست حزب وحدت در جریان جنگ افشار است و برای آنان فرقی نمیکند که اغراق نمایند، تفسیر نادرست ارائه دهند یا گزافهگویی کنند، مهم آن است که از طریق مختلف اذهان مردم را به نفع خودشان تغییر دهند.
سوم: مُسببین و عاملان حادثه افشار را حرکتیها(بویژه سادات میدانند و از این طریق در پی شکاف بین سادات و هزاره است)، نه مسعود و سیاف یا حکمتیار و شخص مزاری!
درصورتیکه آنچه باعث جنگ افشار شد، پروتکل آقایان مزاری و حکمتیار بود که آن دو با یکدیگر به توافق رسیده بودند تا نیروهای حزب اسلامی در غرب کابل و به صورت مشخص دشتبرچی جابجا شده و مشترک بالای ارگ ریاست جمهوری و نیروهای مسعود حمله کنند. این جریان با کم و کاستیهایی در جلسه شورای وزیران آن وقت(که آقای خلیلی به عنوان وزیر مالیه، آقای بلاغی به عنوان وزیر تجارت و تعداد دیگری از وزرای حزب وحدت حضور داشتند) مطرح شد، آقای هادی که در آن زمان مسئولیت وزارت زراعت را بر دوش داشت، در جلسه شورای وزیران؛ حضور بیاطلاع و غیرموجه نیروهای احمدشاه مسعود و وزارت دفاع را در بادام باغ-کابل که مربوط وزارت زراعت بود، مطرح میکند و مورد مَذمت و نکوهش قرار میدهد. معین وزارت دفاع که به نمایندگی از احمدشاه مسعود در کابینه حضور داشت، استدلال میکند که گزارشاتی از حمله حکمتیار و مزاری برای ما رسیده، اما این مسئله با مخالفت آقای هادی و ناراحتی بین ایشان و معاون وزارت دفاع در کابینه منجر میشود، که با پادرمیانی و
آقای مزاری با اطمینان سُخن میگوید: از آمادگی کامل برای جنگ نیز خبر میدهد، که در صورت بُروز جنگ، حزب وحدت آمادگی کامل برای مقابله دارد.
وساطت دیگر وزیران و شخص ربانی، جلسه خاتمه مییابد.
آقای هادی پس از پایان جلسه شورای وزیران، مستقیم به طرف علوم اجتماعی و اقامتگاه آقای مزاری میرود. در دیدار و گفتگویی که با آقایان هادی و مزاری صورت میگیرد، هادی از جابجایی نیروهای مسعود در بادام باغ به مزاری خبر میداد. آقای مزاری با اطمینان سُخن میگوید: از آمادگی کامل برای جنگ نیز خبر میدهد، که در صورت بُروز جنگ، حزب وحدت آمادگی کامل برای مقابله دارد. استدلال آقای مزاری به آقای هادی این بوده، که از چهار ماه بدین سو، شیرآغا به عنوان تنها حرکتی در کوه افشار با حزب وحدت تعهد و پروتکل نموده و معاش دریافت میکند، از طرفی هم اگر شیرآغا با حزب وحدت نباشد، این حزب دوازده سَنگر در این کوه دارد که شبها کار بهشدت برای کشیدن سرک به بالای کوه افشار جریان دارد و چند سلاح ثقیله هم در سنگرها موجود است، بنابراین اگر جنگی رخداد، این حزب وحدت است که پیروز میدان خواهد بود. (سَرک نیمهکاره آقای مزاری در حال حاضر نیز به بالای کوه افشار وصل نشده و هنوز هم به همان صورت باقی مانده است).
جنگ افشار در شب بیست و دوم دلو 1371 رخ داد و سنگرهای حزب وحدت با کمترین مقاومت درهم شکست و نه تنها از آن آمادگی و اطمینان خاطر مزاری مرحوم خبری نبود، بلکه هیچکس از آقای مزاری به مدت سه روز خبری نداشت، آقای مزاری رفته بود و مردمی که در افشار حضور داشتند را تنها گذاشت. جنرال احمدی که احتمالا از هزارههای پنجشیر است و مسئولیت جنگ افشار را به عنوان قوماندان فرقه 8 وزارت دفاع از طرف احمدشاه مسعود بر عهده داشت، به افشار حمله میکند و به گفته او(جنرال احمدی) افرادش به دو گروه تقسیم شد، یک گروه مسئولیت بیرون نمودن مردم افشار از ساحه جنگ را و گروه دوم مسئولیت جنگیدن درکنار نیروهای سیاف بر علیه حزب وحدت را بر عهده داشتند. جنرال احمدی هماکنون زنده است و به عنوان معین مبارزه با مواد مخدر در وزارت امور داخله حضور دارد.
صبح روز 22 دلو 1371، نامهای از آیت الله محقق کابلی، به درخواست آقای مزاری که خودش شرمسار از آن همه
جنگ افشار در شب بیست و دوم دلو 1371 رخ داد و سنگرهای حزب وحدت با کمترین مقاومت درهم شکست و نه تنها از آن آمادگی و اطمینان خاطر مزاری مرحوم خبری نبود، بلکه هیچکس از آقای مزاری به مدت سه روز خبری نداشت، آقای مزاری رفته بود و مردمی که در افشار حضور داشتند را تنها گذاشت.
اطمینان بود، به دست آقای هادی رسید که در آن نوشته شده بود «الیوم بیضه اسلام در خطر است، به عباس پایدار و نیروهای خود دستور دهید تا از مردم دفاع نماید». در این زمان نیروهای مسعود و سیاف، به نزدیکی کوتهسنگی میرسند، که نیروهای تحت رهبری آقای هادی به قوماندانی عباس پایدار در کوتهسنگی موقعیت و سَنگر میگیرند و اجازه ورود به نیروهای وزارت دفاع، شورای نظار و سیاف را به پلسوخته و دشتبرچی نمیدهند. در عین حال، آقای هادی از صبح این روز تا ساعت 5 عصر، توسط مخابره به مرحوم قاضی داوود ناصری(که در آن زمان معینت وزارت پلان را بر عهده داشت) و در آن وزارت مانده بود و همچنین توسط حاجی خلیل؛ حکومت، وزارت دفاع و شورای نظار را تهدید میکند که در صورت پیشروی، نیروهای حرکت اسلامی بر علیه شما وارد عمل میشوند، حتی اسکاد نیز برای حمله آماده شده بود. این مسئله به سَمع حکومت، شورای نظار و سیاف رسیده بود که اگر جنگ ادامه یابد، حرکت اسلامی با تمام تجهیزات و اسکاد آماده دفاع هستند.
آقای هادی از موسسه سیمای شاهد، که در کارته چهار موقعیت داشت؛ به آسیبدیدگان، زخمیها و خانوادههای شهدای افشار در همان روز(22 دلو) رسیدگی مینماید و از یکطرف با تماسهای مکرر به حکومت، و مسعود، روز سوم(24 دلو) را روز تشییع شهدای افشار اعلام نمود و هشدار میدهد که در این روز به هیچ عنوان جنگی صورت نگیرد، درغیر آن نیروهای حرکت اسلامی وارد عمل خواهند شد. از سوی دیگر مردان و زنان منطقه افشار، گروه گروه به دفتر آقای هادی در کارته چهار مراجعه میکنند و زنان، دختران و کودکان از دفتر(موسسه سیمای شاهد) که یک درب مخفی به منزل و اقامتگاه آقای هادی داشت، وارد میشوند و در خانه آقای هادی از آنان دلجویی شده و کمکهای مالی و اقتصادی دریافت میکنند.
آقای هادی در دفتر سیمای شاهد و در حضور خانواده قربانیان و شهدای افشار، اعلام مینماید که برای اینکه فردا نگویند یک سَید نماز شهدای افشار را خواند؛ حجتالاسلام شیخ صفدرعلی زوار(از منطقه جمیل، سبز درخت- بهسود)، روز سوم بر پیکر شهدا نماز میخواند. کفن، قبر دستهجمعی، تخته برای پوشاندن قبر و.... همگی از طریق موسسه سیمای شاهد به مسئولیت آقای هادی آماده میشود و شهدای افشار که حدود 75 تا 80 تن بود به ابدیتی فراموش نشدنی میپیوندد. روز سوم و پس از به اتمام رسیدن کفن و دفن شهدای افشار، پیغام دیگری از آیتالله محقق کابلی به آقای هادی میرسد، که آقای هادی را به جامعهالاسلام(مدرسه آیتالله محقق کابلی، پلسوخته-کابل) دعوت مینماید. آقای هادی با حضور در زیرزمین مدرسه جامعهالاسلام، با آیتمحقق
مزاری در دومین سخنان خود بیان میکند، که قبل از جنگ افشار، مردم هزاره، منطقه افشار را ترک کرده بود و فقط افرادی از دیگر قوم، قزلباشها در منطقه حضور داشت.
کابلی و مزاری مرحوم که ناراحت و پریشان است، دیدار میکند و رویدادهای آن چند روز و کفن و دفن شهدای افشار را با آنان درمیان میگذارد. آیتالله محقق کابلی نیز بخاطر اینکه با آقای محقق دچار مشکل نشود، از مدرسه جامعهالاسلام به کارته سه نقل مکان میکند.
مزاری مرحوم به عنوان رهبر و مدیر حزب وحدت پس از حادثه افشار، در اولین گفتگوی خود با افرادی که از کویته پاکستان به کابل آمده بودند، به آنان اطمینان داده و میگوید: عاملان سقوط و شکست افشار را گرفتار نموده و به سزای اعمالشان رسانیده است. برادر نور اکبری هم از جمله کسانی بود که در مسجد سفید قلعه وزیر کابل به دار آویخته شد. https://www.youtube.com/watch?v=i18O9nPFHfM او در دومین سخنان خود بیان میکند، که قبل از جنگ افشار، مردم هزاره، منطقه افشار را ترک کرده بود و فقط افرادی از دیگر قوم، قزلباشها در منطقه حضور داشت. https://www.youtube.com/watch?v=mHSNh0zacTk
آقای مزاری در گفتگوی سوم خود به صراحت اعتراف مینماید، که قوماندانهای ما در جَنگهای دیگر بَد کردهَ بودَند، که در اَفشار بَر ما بَد گُذشت. https://www.youtube.com/watch?v=kc-efXp18Cg
با اینحال، یا مزاری مرحوم دروغ گفته است یا هدف و برنامه افراد رادیکال، فاشیست و افراطی حزب وحدت چیز دیگریست و در پی روایتی ساختگی، تفسیر نادرست و تصویری از واقعیت است، نه خود واقعیت!
آنان به صورت عامداً، متعمداً و عالماً و با غَرض و مَرض در پی تخریب و تغییر اذهان مردم است. https://www.youtube.com/watch?v=WgE-EK-aGes آنان دلیل عدم پیروزی، شکست، شَرمساری و رسوایی خود را در دفاع از مردم مظلوم افشار، بَرگردن رقیب خانگی خود میاندازد، تا از این طریق، از یک طرف، رقیب داخلی خود را با تبلیغات استراتژیک زهرآگین، دروغین، غیرمنطقی، معاویهگونه و عمروعاصگونه ضعیف نماید و از سوی دیگر توجیه برای سقوط و شکست افشار در برابر اذهان مردم داشته باشند، درصورتیکه طبق گفته مزاری مرحوم؛ مردم افشار، مخصوصا هزارهها، قبل از جنگ؛ علایم درگیری و جنگ را پیشبینی کرده بودند و مجبور به ترک خانه و کاشانهشان از افشار شدند، چرا که افراد حزب وحدت شبانه به شدت برای کشیدن سرک به بالای
آقای مزاری در گفتگوی سوم خود به صراحت اعتراف مینماید، که قوماندانهای ما در جَنگهای دیگر بَد کردهَ بودَند، که در اَفشار بَر ما بَد گُذشت.
کوه افشار تلاش مینمود و دوازده سنگر با تجهیزات قابل توجه نیز از عُدَّه و آمادگی جنگ در افشار خبر میداد.
بنابراین حرکتیها در جنگ، شکست و سقوط افشار از هیچ نقش منفی برخوردار نبودند، چنانچه آقای انوری مرحوم دو بار آمادگی کامل خود را برای مناظره علنی درمورد حادثه افشار و عاملان آن قضیه ابراز نمود. https://www.youtube.com/watch?v=miPu8ELn37Y
و آقای جاوید در نوشتههای خود به صراحت درمورد حادثه افشار پرداخته است. از سوی دیگر اگر نقش و عملکرد آقای هادی را پس سقوط افشار نادیده بگیریم، بدونشک؛ دامنه جنگ بسیار زود به پلسوخته و پس از آن به دشتبرچی کشیده میشد، چرا که از نیروهای مقاوم و مطمئن مزاری مرحوم و حزب وحدت هیچ خبری نبود و این نیروهای آقای هادی بود که از مردم بیدفاع و مظلوم افشار دفاع نمود و اجازه ورود نیروهای وزارت دفاع، شورای نظار و سیاف را به دشتبرچی نداد؛ کشتار مردم مظلوم و بیدفاع افزایش مییافت؛ آقای مزاری و حزب وحدت تا ابد قادر نبودند، سَر خود را بالا بگیرند(چرا که بدون کدام مقاومت شکست خوردند و از مزاری مرحوم نیز تا سه روز خبری نبود). گرچند در 23 سنبله نیز فجایع انسانی و جنایت جنگی به اوج خود رسید.
پیکر شهدای افشار معلوم نبود تا چند روز بر روی زمین بماند، چرا که شخص آقای هادی، جنازه شهدا را جمعآوری، کفن و دفن نمود.
از آسیبدیدگان، زخمیها و خانواده شهدای افشار دلجویی صورت نمیگرفت، چنانچه در حال حاضر نیز هیچ دلجویی صورت نمیگیرد و فقط بخاطر اهداف خاص و شکاف بین اقوام از حادثه افشار یاد میشود و بس. بنابراین جنگ افشار براساس عدم مدیریت، مقاومت و لجاجت شخص حکمتیار و مزاری مرحوم صورت گرفت و جنگ میان نیروهای وزارت دفاع، شورای نظار و سیاف با حزب وحدت؛ موجب آوارگی، زخمی، کشته شدن مردم بیگناه و بیدفاع افشار گردید، که آنهم جای شکر دارد که مردم مظلوم و شریف هزاره، طبق سخنان آقای مزاری مرحوم، منطقه افشار را ترک نموده بود، وگرنه تعداد تلفات بیشتر میشد، چرا که قوماندانهای حزب وحدت و مزاری مرحوم در جنگهای دیگر بَد کرده بودند و بَد میدیدند.
نویسنده: سید حسین هادی
22 دلو 1397