در سوگ نماد عدالت و حقیقت همیشهتابانِ تاریخ
آیا هیچ از خود پرسیدهایم که چرا علی در تاریکی شب، سر در چاه فرو میبرد و با آن رازدل میکرد! آیا هیچ پرسیدهایم که چرا کسی با آنهمه خوبیها، فضایل و صفات ارزنده، آنقدر "تنها" میشود که با چاه رازدل میکند؟!
تاریخ انتشار : جمعه ۱۸ جوزا ۱۳۹۷ ساعت ۰۲:۲۱
آیا هیچ از خود پرسیدهایم که چرا علی در تاریکی شب، سر در چاه فرو میبرد و با آن رازدل میکرد! آیا هیچ پرسیدهایم که چرا کسی با آنهمه خوبیها، فضایل و صفات ارزنده، آنقدر "تنها" میشود که با چاه رازدل میکند؟! درد تنهایی علی و اینکه کسی صدا و سخنش را نمیشنید و نمیفهمید، برای او بیش از همه دردآور و جانکاه بود؛ انسانی کامل و وارسته که در مقابل دشمنش لبخند برلب داشت و در مقابل خدایش اشک بر چشم، چه دردآور است که در تاریکی شب از درد به خود میپیچد و از دیدهگانش اشک میبارد...
چه زیبا گفته است دکتر شریعتی: "درد علی دو گونه است: یك درد، دردی است كه از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق مباركش احساس میكند، و درد دیگر، دردی است كه او را تنها در نیمه شبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه كشانده و به ناله در آورده است و ما تنها بر دردی میگرییم كه از شمشیر ابن ملجم در فرقش احساس میکند.
اما، این درد علی نیست! دردی كه چنان روح بزرگی را به ناله آورده است، تنهایی است كه ما آن را نمیشناسیم!
باید این درد را بشناسیم، نه آن درد را
كه علی(ع) درد شمشیر را احساس نمیكند و... ما درد علی را احساس نمیكنیم."
کجاست پادشاهی که شبهنگام درِ خانهی یتیمان برود و دستشان بگیرد و آنها را نوازش کند! کجاست شیرمرد میدان حق که دست ستمگران بشکند و یاور ضعیفان و مظلومان باشد و کجاست آن عدالتپیشهی تکرارناپذیر تاریخ که در حکومتداریاش شیوهی عدل برپا بود و به آن عشق میورزید!
بیجهت نیست که گفتهاند علی در زمانی میزیست که زمانش بود. آری، آنزمان شاید ظرفیت زمانه، گنجایش روح بزرگ و اصلاحگر علی را نداشت که او را پاس میداشت... و علی(ع) همچنان رازی در عالَم اعجاز باقی ماند.
#ضیا_موسوی