خلاصه:
الف- آقای علیدوست: در «پیش نویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، اولاً اشکال ادبیاتی وجود دارد؛ ثانیاً، به مبانی نهفته در فقه، مانند: «عقل»، «عرف» و «مصلحت» توجه نشده و هم شروط ارتکازی و بنایی نادیده گرفته شدهاست. ثالثاً از جهت موارد، مواردی مانند بند۳ ماده ۲ فاقد مبنای شرعی میباشد.
ب- آقای عبدا... شفایی گفت: این پیش نویس در مورد حقوق زنان، کودکان و معتادان، مخالف حقوق بشر و نظر مدرن فقهی میباشد و به نظریات متحجرانه تکیه کردهاست.
ج- آقای محمود حکمت نیا، گفت: در «پیش نویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، چهار امر مورد خلط و اختلاط قرار گرفته: یعنی احوال شخصیه با ۱) آییننامه اجرایی، ۲) حقوق جزا، ۳) آیین دادرسی، ۴) با امر بیرون حکومتی، خلط گردیدهاست و برای همین این قانون قابل دفاع نیست.
***
اینک تفصیل و حاشیه ماجرا:
به تاریخ ۷ قوس/آذر ۱۳۸۷، در سالن اجتماعات مدرسهٔ «تخصصی فقه و اصول» -وابسته به جامعة المصطفی(ع) العالمیه-، «پیش نویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان» مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
آقایان «ابوالقاسم علی دوست»، «محمود حکمت نیا» و «عبد ا... شفایی» از ناقدان و سخنرانان این نشست علمی بودند.
سخنران نخست، آیت ا... علی دوستی:
نخست، آیت ا... علیدوست به ایراد سخن پرداخت و گفت: دو نکته را مقدمه قرار میدهم:
۱- تدوین کنندگان «پیش نویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، تلاش فراوان نمودهاند که از «ضوابط شناخته شدهٔ فقهی» بیرون نروند و اموری را به نام و عنوان خرد، عرف و ... بر فقه جعفری تحمیل ننمایند، این ستودنی است. باید افزود: کسانی که هیچ نقدی را بر این قانون برنمیتابند، رفتارشان را بر این گمان گماردهاند که «گویا فقه جعفری نقد میشود». با این وجود، این قانون نیاز به نقد دارد، چنانچه قانون مجازات ایران، مدت شش سال بهطور پیوسته مورد بررسی و نظردهی قرار گرفته و میگیرد.
۲- به عنوان یک طلبه عرض میکنم که: باید کوشید هر چه زودتر قانون مزبور به تصویب رسد، و نباید به بهانهٔ «نقد و اشکال و ...» از تصویب رساندن آن اهمال یا درنگ ورزید و این فرصت تاریخی را بر باد داد. میتوان، از سه نگاه به «پیش نویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، دیده دوخت:
الف- از جهت ادبیات قانون نویسی: آشکار است که میتوان بدون بیرون رفتن از ضوابط شناخته شده فقهی، در متن قانون از ادبیات و عباراتی بهره گرفت که واکنش انگیز و حساسیت برانگیز نباشند، برای مثال، در باب بیرون رفتن زن از منزل، به جایی «...» میتوان نوشت: «زن در موارد ذیل میتواند بدون اذن شوهر از منزل خارج شود: ۱) ضرورت، ۲) صله رحم و ...». همینجا باید یادآوری کرد که با تلفن و تلگراف صله رحم انجام نخواهد شد.
ب- از جهت مبانی: در فقه مبانی وجود دارد که باید آن را «مبانی نهفته در فقه» نامید، مانند: «عقل»، «مصلحت» و «عرف». با تکیه بر همین مبانی، میتوان قانون را به گونه ای نوشت که مسایل تنش زا برجسته نگردد و هماهنگی و همراهی پدید آید.
در «پیش نویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، مبانی فوق کمتر مورد توجه بودهاست. همچنین در فقه امامیه، شرط گاه تصریحی است گاه ضمنی و گاهی ارتکازی است. تدوین کنندگان به دو نوع شرط اخیر توجهی ندادهاند.
ج- از جهت موارد: مواردی در این پیش نویس مشاهده میشود که با فقه همخوانی ندارد، مانند: بند۳ ماده دوم «در مواردیکه حکمی در این قانون و جود نداشته باشد، محکمه مطابق فقه جعفری و به اساس فتوی مرجع تقلید وقت اهل تشیع اصدار حکم مینماید. هرگاه در مورد انتخاب مرجع تقلید میان مدعی و مدعی علیه اختلاف موجود باشد، در حقوق العبد به نظر مجتهد مدعی و در حقوق الله به نظر مجتهد مدعی علیه اصدار حکم صورت میگیرد»، هم در حقوق انسان و هم در حقوق خداوند هیچ مبنای از فقه نمیتوان دربارهٔ حکم مرجع تقلید ... یافت.
سخنران دوم، عبدا... شفایی:
دانشجوی دوره دکترای حقوق خصوصی، جناب عبدا... شفایی، سخنانش را با این مقدمه آغاز نمود: در نسبت قانون اسلامی و حقوق بشر دو رویکرد وجود دارد: ۱) رویکرد تقابل و تعارض، ۲) رویکرد تعامل و تفاهم.
به نظر بنده قانون اساسی افغانستان، طبق ماده ۶ و ۷ دیدگاه دوم را پذیرفتهاست. بنابراین، در تدوین قانون احوال شخصیه، باید مسیر دوم را پیمود. در «پیشنویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، هم عرف و مصلحت و عقل نادیده گرفته شدهاست و هم شرایط اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی و نظم عمومی!!! همه این پیشنویس «حق» نیست، چنانچه نمیباید تمام آن را «باطل» شمرد، به گفته مولوی: هرکه گوید جمله حق، او احمقی است - هرکه گوید جمله باطل، او شقی است. در پیشنویس مزبور، حقوق زنان و کودکان و معتادان مورد تجاوز قرار گرفتهاست:
۱- مواد این پیشنویس، در مورد زنان ستمآمیز است. در این زمینه، متحجرترین !!! دیدگاهها –موجود در فقه امامیه- !!! را برگزیده و حقوق یک جمع را نابود کردهاست. !!!
۲- ماده ۱۸۹ و ۱۹۱ این قانون، مدت حمل را نُه ماه قمری بیان کرده، در حالی که در فقه امامیه مدت آن ده ماه است، طبق مواد قبل، زنانی که چند روز دیرتر از نُه ماه، فرزندی به دنیا آورد، باید فرزند او نامشروع شمرده شود!
۳- ماده ۱۹۴ که مدت حضانت کودک را «هفت سال» تعیین کردهاست و این خلاف فقه امامیه است که مدت آن را سن رشد معرفی کردهاست و خلاف مصلحت است، بعد از هفت سال، کودک بدون حضانت خواهد بود.
۴- بند ۱۰ ماده ۱۹۴، مادر را مکلف به شیردادن به کودک نمودهاست، این خلاف موازین حقوق بشر است.
۵- ماده ۲۷، دارد: « هرگاه ... دختر خون حیض(عادت ماهانه) را ببیند، بالغ شمرده میشوند». در این ماده، علامت بلوغ دختران شیعی، «دیدن خون حیض» قرار داده شدهاست، در حالی که این علامت با کرامت دختران سازگار نیست، چگونه میتوان دختران شیعه را در پیش دادگاه ردیف نمود و به معاینه گرفت که «خون ماهانه از آنان خارج شدهاست یا خیر»؟
۶- نفقه زن، مشروط به عفاف شده، زن از ارث بردن همه اموال شوهر محروم گردیده، آرایش زن طبق دلخواه شوهر بیان شده، ازدواج مجدد پذیرفته شده، شخص معتاد محجور معرفی گردیدهاست این همه، مخالف موازین حقوق بشر است !!! .
۷- برای ازدواج موقت، یک فصل، طراحی شدهاست که با جامعه شیعی افغانستان سازگاری ندارد در حالی که قانون ایران، آن را ضمن سه ماده بیان نمودهاست.
سخنران سوم، دکتر محمود حکمتنیا:
آقای دکتر حکمتنیا، با تقدیم یک مقدمه، از چهار جهت، «پیشنویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان» را مورد اشکال دانست:
اما مقدمه:
۱) امروزه در افغانستان، فضای باز روشنفکری افسار گسیخته وجود دارد، هر کسی آزادانه سخن خویش را بیان میدارد، شما نیز از این فرصت استفاده کرده، سخن خویش را مطرح کنید.
۲) طبق قانون اساسی افغانستان، ظرفیت تاریخی برای شیعیان افغانستانی در مورد احوال شخصیه، پدید آمدهاست باید از این ظرفیت استفاده درست نمود، قانونی را تدوین کرد که اولاً تصویب پذیر و قابل دفاع باشد ثانیاً با هنجارهای حقوقی ناسازگار باشد. قانون را نمیتوان با دستور فلان مرجع تقلید تصویب و دفاع پذیر ساخت.
۳) برداشت تدوین کنندگان «پیشنویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، این بودهاست که «باید استفاده حد اکثری نمایند و تا سرحد امکان، احکام شرعی شیعی را در احوال شخصیه، جادهند». برای همین در موارد ذیل خلط نمودهاند:
الف- اختلاط احوال شخصیه و آییننامه اجرایی: احوال شخصیه از سنخ حقوق مدنی-ماهوی است، در آن نباید از «روش اجرای صیغه طلاق» سخن گفت. برای همین لازم است که یک ماده در پایان این پیش نویس افزوده شود: «آییننامه اجرایی این قانون به زودترین زمان، مورد تدوین قرار گیرد».
ب- اختلاط با حقوق جزا: در «پیشنویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، مجازات کیفری را نیز آوردهاست. کیفر دادن از حقوق عمومی است و دولت نمیتواند صلاحیت ذاتی محاکم خویش را به دادگاه احوال شخصیه واگذار کند. اگر مجازات کیفری، در قانون احوال شخصیه، تعیین شود، قابلیت اجرا نخواهد داشت و عمل خلاف، بدون مجازات میماند.
ج- اختلاط با آیین دادرسی: درست است که آیین دادرسی را برخی در مبحث حقوق خصوصی مطرح نمودهاند، ولی واقع، در اختیار دولت است. نباید در قانون احوال شخصیه، موادی را به آیین دادرسی اختصاص داد و بلکه این آیین، قانون جداگانه میطلبد. بنابراین، لازم است که ماده دیگری در مورد آیین دادرسی هم اضافه گردد.
د- «قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، برای یک اقلیت است و باید در آن قانون اساسی کشور را رعایت کرد و نمیتوان امر حکومتی را به بیرون حکومت واگذار کرد و «بقیه ارث را برای فقیه جامعالشرایط» دانست، چون چیزی هرگز، قابلیت اجرایی ندارد.
و باید افزود:
۱- باید میان «اعلامیه جهانی حقوق بشر» و «قانون احوال شخصیه»، جمع نمود، گاهی مسایلی را به سکوت واگذار کرد، وانگهی دادگاه بر اساس فقه امامیه رأی خواهد داد و رویه قضایی به وجود میآید. هم به فقه شیعه عمل شدهاست و هم اعتراض حقوق بشر را برنخواهد انگیخت.
۲- باید در تدوین قانون، «نظم» را رعایت کرد، ولی قانون نباید «عرف زده» گردد و جنبه هدایتی قانون قربانی شود. «قانون مطلوب» ناظر به «وضعیت مطلوب» است و مردم را به آن سمت هدایت و راهنمایی مینماید. بنابراین، مسایلی مانند «تعدد زوجات» و ... را نیکوست در قانون آورد و هدایت و مدیریت نمود، به ویژه هنگامی که ملاک شرعی هم موجود باشد.
۳- باید در قانون از «تعاریف» دوری گزید، تعریف جزء قانون نیست، در موارد ضروری نیز، میان به عبارت ماده توجه داد، مثلاً میان عبارت «سفیه» و «غیر رشید» در بار اثبات تفاوتهایی وجود دارد. هم چنین قانون باید کلی و مبهم نوشته شود، در موارد سن بلوغ و نکاح میتوان از واژههای دو پهلو استفاده کرد. در پایان ناگزیر باید تأکید کرد: این «پیشنویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، قابل دفاع در مجامع حقوقی نیست. حاشیهها:
برای اطلاع خوانندگان پارهای حاشیهها هم مهم خواهد بود:
۱- آیت ا... علیدوست صادقانه بیان داشت: «من، پیشنویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان را نخواندهام، دیشب اندک تورق کردهام». کسی که فرصت ندارد، یا اهمیت نمیدهد که حتی یکبار، قانونی را مرور نماید، چگونه توانایی خواهد داشت که داوری منصفانه و نقد عالمانه داشته باشد و به عنوان یکی از ناقدان مورد دعوت و تشکر و احیاناً تشویق قرار گیرد؟ راستی این هم حکایتی دارد.
۲- آقای عبدا... شفایی، گویا «تعادل روانی» خویش را باخته بود، گاه با حالت عصبانیت روانپریشانه و صدای خشدار، دیدگاه مطرح شده در مورد تعدد زوجات و سن بلوغ و ...-که مطابق رأی مشهور شیعهاند- را دیدگاه متحجرانه مینامید و هرکه تمام مواد «پیشنویس قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، را صحیح بداند «احمق» میخواند و گاهی با حالت خود باختگی و چاپلوسانه بیان میداشت که باید ما از قانون مترقی ایران، پیروی کنیم که در مورد ازدواج موقت سه ماده آوردهاست. زمانی هم پرسشهای طلاب را سیاسی گماشته و از پاسخ دادن امتناع میورزید. گاهی اسیر حالت خودشیفتگی میگردید و بر زبان میراند: «اگر نگویم اولین شخص، من جزو اولین کسانی هستم که در مورد احوال شخصیه افغانستان، چندین مقاله نوشتهام و کتابم هم همین روزها چاپ میشود».
و البته، آقای شفایی، فراموش مینمود که هیچ مطلب تازهای در مورد احوال شخصیه ندارد و نیاورده است، آنچه به نام خویش چاپ نموده، نقل قول یا قول نقل از دیگران است.
۳- آقای دکتر حکمتنیا، مطلبی تازهٔ چندانی نداشت، همان سخنان را که در کابل مطرح نموده بود، در قم تکرار کرد، البته، تکرار یک مطلب از زبان بزرگان، حتماً و شرعاً و حقوقاً و قانوناً و دکتراً و استاداً و دستوراً فایده دارد. بگذریم از اینکه آقای دکتر –به دو نفر از اصلاح کنندگان حقوق بشری- دستور فرمود: در آخر قانون احوال شخصیه دو ماده را بیفزایید: «به زودی آیین اجرایی و آیین دادرسی قانون احوال شخصیه، تدوین شود». هویداست که دکتر، از آییننامه اجرایی و آیین دادرسی مخصوص ایرانیان غیر شیعی، سخنی به میان نیاورد، چون خارج از موضوع بود.
۴- آقای عبدالحکیم سلیمی (دارای مدرک کارشناسی ارشد حقوق بینالملل عمومی و مدرس حقوق در جامعة المصطفی (ع) العالمیه) نیز تلاش ورزیده بود تا از کاروان ناقدان و اصلاحگران «قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان»، بیرقیب و بی نصیب نماند، که امروزه، حرکت در این مسیر مهم گردیده، هرچند پیاده؛ آخر آدمی اگر به «نانی» دست نیابد، دستکم به «نامی» دست یازد. پس چه بهتر که «اعلان سری» جلسه را به عهده گیرد. به هر صورت، گذشته از اجرای بیروح و خود باخته، در دو مورد واقعیت خود را آشکار کرد: یکی پس از اشکالات علیدوست، آقای سلیمی با حالت دستپاچگی، افزود: «این اشکالات از باب «مشت نمونه خروار است» میباشد. آقای علیدوست، تصحیح نمود: «من چنین چیزی نگفتهام». دیگری هنگامی که سخن حکمتنیا را تفسیر نمود، همه فهمیدند که آقای سلیمی، در فهم تفاوت «آییننامه اجرایی» و «آیین دادرسی» هنوز هم مشکل دارد.
۵- بیشتر طلاب در جلسه شرکت نموده بودند، زیرا هم تبلیغات فراوان صورت پذیرفته بود و هم از طرف مدرسه، به شرکت کنندگان، یک CD که حاوی برخی قوانین افغانستان بود، هدیه میشد. اما بسیاری از طلبهها از «نقد و بررسی» راضی نبودند، چون سخنی مهم و جدیدی مطرح نگردید.
پایان.